Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
water snake
U
مار ابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snake
U
اژدر بنگال
snake
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
snake
U
مار
snake
U
مارپیچی بودن
snake
U
مارپیچ رفتن
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
snake dance
U
رقص مارپیچی
snake fence
U
نرده مارپیچ
snake in the grass
U
خطر محتمل
snake in the grass
U
خطر نزدیک دوست دو رو
snake mode
U
روش تعقیب مارپیچی درپدافند هوایی روش پروازمارپیچی هواپیما
snake oil
U
داروهایی که ادم دوره گرد
plumber's snake
U
فنر یاسیم لوله پاک کن
snake oil
U
دوای ضدزهرمار
snake bitten
U
مارگزیده
snake in the grass
<idiom>
U
دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
king snake
U
انواع مارهای جنس Lampropeltis
snake charmers
U
ساحر مار
snake charmers
U
مارگیر
snake charmer
U
ساحر مار
snake charmer
U
مارگیر
indigo snake
U
snake bull=
rat snake
U
مار موش خوار
snake oil
U
تبلیغ میکند
milk snake
U
مار بی زهرخاکستری
ring snake
U
مار حلقه دار اروپایی
grass snake
U
مارحلقه دار
glass snake
U
نوعی سوسمارمخصوص امریکای جنوبی
garter snake
U
مار بی زهرزنده زای راه راه امریکا
venomous snake's head
U
سرمارزهری
To snake the dust off the carpet.
U
خاک قالی را تکان داد (تکاندن )
Much as the snake hates the penny-royal, the herb .
<proverb>
U
مار از پونه بدش مى آید در لانه اش سبز مى شود .
above water
<adj.>
U
روی آب
water course
U
حق الشرب
water course
U
حق المجری
water
آب
f.water
U
عرق رازیانه
by water
U
از راه دریا
water way
U
راه ابی
water way
U
ابراهه
water course
U
مجرای اب
water down
<idiom>
U
ضعیف شدن
on the water
U
در کشتی
of the first water
U
بهترین
water still
U
دستگاه تقطیر اب
mean water
U
میان اب
by water
U
با کشتی
water way
U
مسیل
She let the water out .
U
آب را ول کرد
above water
<adj.>
U
شناور
to keep ones he above water
O
از زیر بدهی بیرون آمدن
water
U
پیشاب
to water
U
آب ریختن
water
U
مایع
water
U
اب دادن
to water
U
آب دادن
first water
U
بالاترین مقام
by water
U
از راه رودخانه
first water
U
درجه اول
water
U
اب
to water something
U
آب دادن
[گیاه]
to p something with water
U
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water
U
ابگونه
water hardening
U
سختگردانی با اب
water hammer
U
ضربت قوچ
water fast
U
غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water hazard
U
مانع ابی در مسیر گوی گلف
water guage
U
فشار سنج اب
water glass
U
شیشه مایع
water fowl
U
مرغ ابی
water front
U
جبهه رطوبتی
water gas
U
گاز اب
water filter
U
صافی اب
water hammer
U
ضربت قوج
water gauge
U
اب پیم
water gauge
U
اندازه اب نما
water glass
U
شیشه محلول
water fast
U
پارچه شورنرو
water glass
U
اب شیشه
water glass
U
لیوان اب
water fowl
U
پرنده ابی
water heater
U
فرف ابگرم کن
water melon
U
هندوانه
water meter
U
کنتور اب
water meter
U
اب سنج
water mill
U
اسیاب ابی
water mill
U
اسیاب
water moccasin
U
مار سمی ابزی جنوب امریکا
water nymph
U
حوری دریایی
water nymph
U
الهه دریایی
water pepper
U
زنجبیل سگ
water pepper
U
فلفل ابی
water pipe
U
لوله اب
water pipe
U
تنبوشه
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
water plate
U
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water point
U
نقطه تقسیم اب
water lowering
U
زهکشی
water loss
U
ابکاهی
water logging
U
ابسیری
water heater
U
ابگرم کن
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole
U
چاله اب
water hyacinth
U
سنبل ابی
water hyacinth
U
وردالنیل
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket
U
ابدان
water jacket
U
صندوق اب
water jump
U
مانع ابی
water jump
U
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level
U
تراز اب
water level
U
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level
U
سطح اب
water lily
U
نیلوفر ابی
water line
U
خط ابخور ناو
water pollution
U
الودگی اب
water fast
U
رنگ نرو
surplus water
U
ابهای اضافی
undermining by water
U
اب شستگی
undermining by water
U
اب رفتگی کف
up to the middle in water
U
تا کمر در اب
voidance water
U
منجلاب
voidance water
U
زیر اب
wade into the water
U
راه رفتن در اب
waste water
U
فاضلاب
water aspirator
U
خرطوم ابی
water bag
U
کیسه اب
water bailiff
U
میراب
water bailiffs
U
مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs
U
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water disposal
U
ساختن اگو
water balance
U
بیلان اب
underground water
U
اب درون زمین
underground water
U
اب زیرزمینی
surplus water
U
ابهای مازاد
swimming with water
U
پرازاب
swimming with water
U
غرق اب
table water
U
سفره اب زیر زمینی
tap water
U
اب شیر
water paint
U
رنگ لعابی
the water was overknee
U
اب از زانو میگذشت
to drink water
U
اب خوردن
to drink water
U
اب اشامیدن
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water
U
اب رابه بینی کشیدن
surface water
U
اب سطحی
to soften a water
U
سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to splash into water
U
به اب زدن
unavailable water
U
رطوبت غیر قابل استفاده
water bearer
U
دلو
water bearer
U
ساکب الماء
water bearer
U
ریزنده اب ابریز
water container
U
فرف اب
water content
U
درصد رطوبت
water cooling
U
خنک کنندگی اب
water cooling
U
خنک کردن بااب
water cress
U
شاهی اتی
water cure
U
اب درمان
water cure
U
علاج بااب معالجه بااب
water damage
U
خسارت اب دیدگی
water displacement
U
زهکشی کردن
water displacement
U
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal
U
فاضلاب
water disposal
U
اگوکشی
water dog
U
سگ ابی
water dog
U
شناگر ماهر
water dog
U
سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water colour
U
نقاشی ابرنگی
water colour
U
رنگاب
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed
U
تشک ابی
water bonded
U
اب بند شده
water boy
U
بچه سقا
water boy
U
سقا
water buffalo
U
گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen
U
قمقمه
water car
U
ارابه اب فروشان
water car
U
ارابه اب پاش
water carriage
U
حمل از راه اب
water carrier
U
دلو
water circulation
U
گردش اب
water coiour
U
ابرنگ
water colour
U
ابرنگ
water driver
U
مقنی
water bottle
U
غمغهآب
hold water
<idiom>
U
hot water
<idiom>
U
water under the bridge
<idiom>
U
همه چیز عوض شده
in hot water
<idiom>
U
در دردسر
THere is not even a ripple in the water .
<proverb>
U
آب از آب تکان نمى خورد .
If it has not water for me it certainly has bread .
<proverb>
U
آب براى من ندارد براى تو که دارد .
Water is light .
<proverb>
U
آب روشنائى است .
How can you know the value of water -you who live .
<proverb>
U
تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
drinking water
U
آب آشامیدنی
Is there drinking water?
U
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
There is no hot water
U
آب گرم نیست.
some hot water
U
مقداری آب گرم
some cold water
U
مقداری آب سرد
mineral water
U
آب معدنی
a glass of water
U
یک لیوان آب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com