Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
water power utilization
U
کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
water utilization
U
اقتصاد اب
water utilization project
U
پروژه بهره برداری از منابع اب
water power
U
نیروی ابی
utilization
U
در اختیارقرار دادن
utilization
U
بکارگیری
utilization
U
بهره برداری
utilization
U
کاربرد روزانه استفاده
utilization
U
بکارگرفتگی
utilization
U
تحویل
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
utilization
U
مصرف بکاربری
utilization
U
مورد مصرف
utilization
U
استفاده عملی
utilization
U
سودمندی
utilization
U
استفاده
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
exploitation
[utilization]
U
بکارگیری
exploitation
[utilization]
U
بهره برداری
utilization statistics
U
امار بهره وری
rate of capacity utilization
U
نرخ استفاده از فرفیت
capacity utilization rate
U
نرخ بهره داری از فرفیت
hunger for power
[craving for power]
U
میل شدید به قدرت
power
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
U
توان از دست رفته
power
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
U
خاموش کردن یک وسیله
power
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
U
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power i
U
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
U
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
U
حذف توان کامپیوتر
power
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
p in power to do something
U
عدم نیروبرای کردن کاری
power down
U
قطع برق خاموش کردن
power on
U
روشن کردن
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
in power
U
صاحب مقام
in power
U
دارای اختیارات
will power
<idiom>
U
قدرت
power up
U
روشن کردن
power up
U
برق
e. power
U
نیروی اجرایی
power saw
U
اره ماشینی
power saw
U
دستگاه اره
power down
U
قطع نیرو
power
U
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power 0
U
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
will-power
U
اراده
will-power
U
تصمیم
will-power
U
عزم راسخ
will-power
U
قدرت اراده
e. power
U
قوه مجریه
power
U
قدرت نیرو
power
U
توان
[ریاضی]
power
U
اقتدار سلطه نیروی برق
power
U
قدرت دیدذره بین
power
U
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
[over somebody/something]
U
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
power
U
توان نیرو
will to power
U
قدرت خواهی
power
U
زور بکاربردن
power
U
توان برقی
power
U
نیرو
power
U
برق
power
U
برتری
power
U
قدرت
useful power
U
توان مفید
useful power
U
قدرت مفید
power
U
قوه
[ریاضی]
outside power
U
جریان خارجی
power
U
زور
power
U
درشت نمایی قدرت دوربین
power
U
قوه
power
U
راندن
power
U
اقتدار و اختیار
power
U
قوه یا توان
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
to the power of
[three]
U
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
U
توان
power
U
شدت
power
U
دولت
power
U
توانایی
power
U
دستگاه برقی
power
U
برقی
power
U
انرژی
fluctuating power
U
توان نوشی
power mains
U
شبکه نیرو
power mower
U
چمن زن یا علف چین موتوری
fire power
U
نیروی اتش
power meter
U
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
fire power
U
قدرت تیراندازی
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
power pack
U
دستگاه تنظیم برق
power output
U
توان خروجی
power outege
U
قطع برق
power outege
U
قطع قدرت
power of the keys
U
اختیارات کلیسای پاپ
power of reservation
U
حق نگهداری وذخیره کردن
power of reservation
U
حق اعتراض
power of production
U
نیروی تولید
fire power
U
قدرت اتش
explosive power
U
توان انفجاری
countervailing power
U
قدرت همسنگ
power-sharing
U
روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
great power
U
قدرت بزرگ جهانی
great power
U
کشور با قدرت
power worker
U
فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
gripping power
U
چسبندگی
gripping power
U
دوسیدگی
gripping power
U
قدرت مهارکنندگی
power installation
U
تاسیسات جریان قوی
power supply
U
مبدل برق
power law
U
قانون توانی
power jack
U
جک
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
power mains
U
شبکه جریان قوی
fluxing power
U
قدرت سیلان
To have power and influence.
U
تیغ برایی داشتن
power loss
U
گمگشتگی قدرت
power loss
U
تلف قدرت
Power of distiction.
U
قوه تشخیص
power loss
U
اتلاف توان
power level
U
تراز توان
full power
U
اختیارات تام
power point
U
اتصالبرق
executive power
U
قوه اجرائیه
power steering
U
فرمان خودکار
power structure
U
ساخت قدرت
power supplay
U
منبع قدرت
power supplay
U
منبع تغذیه
power supply
U
منبع تغذیه
divest someone of his power
U
از کسی سلب اختیارات کردن
damping power
U
امکان استهلاک
damping power
U
قدرت میرایی
power supply
U
منبع انرژی
cutting power
U
قدرت برش
disquisitive power
U
قوه جستجویاتفحص
power shovel
U
ماشین خاک کش
power spectrum
U
طیف توانی
deprive someone of his power
U
از کسی سلب اختیارات کردن
diagonal power
U
قدرت قطری
dielectric power
U
قدرت دی الکتریکی
power source
U
منبع قدرت
discriminating power
U
توان افتراق
power slide
U
لغزش به کنار در پیچ مسیر
dispersive power
U
توان پاشندگی
power shovel
U
بیل مکانیکی
power rammer
U
زمین کوب مکانیکی
power play
U
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power play
U
حمله دسته جمعی
countervailing power
U
نیروی همسنگ
emissive power
U
قدرت صدور
countervailing power
U
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
power transfer
U
انتقال انرژی
engine power
U
قدرت موتور
power play
U
نقشه تهاجمی
power pack
U
جعبه تغذیه
electric power
U
توان برقی
source of power
U
منبع قدرت
power politics
U
سیاست جبر زور طلبی
power politics
U
سیاست زور
power stroke
U
مرحله قدرت
economic power
U
قدرت اقتصادی
power supply
U
تامین کننده برق
power pack
U
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
effective power
U
قدرت موثر
effective power
U
توان موثر
executive power
U
قوه مجریه
power cut
U
قطعبرق
power consumer
U
مصرف برق
judicial power
U
قوه قضاییه
knowledge is power
U
دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
labor power
U
توان نیروی کار
power approach
U
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
power amplifier
U
تقویت کننده قدرت
legislative power
U
قوه مقننه
lifting power
U
نیروی بالابری
lifting power
U
نیروی خیزش
police power
U
دادگاه پلیس
limited power
U
اختیارات محدود
power block
U
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
invested with power
U
اختیار داده شده
instantaneous power
U
توان لحظهای
power circuit
U
مدار توان
power cable
U
کابل جریان قوی
interference power
U
توان پارازیت
power cable
U
کابل قدرت
internal power
U
توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal power
U
مصرف داخلی
power brake
U
ترمز سروو
power blower
U
دمنده برقی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com