Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
water polo ball
U
توپواتریولو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
water polo
U
بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water polo
U
واترپلو
water polo
U
بازی فوتبال ابی
water polo
U
واترپولو
polo
U
بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
polo
U
چوگان بازی
polo collar
U
یقهمردانه
polo stick
U
چوگان
polo coat
U
پالتو پشم شتر
indoor polo
U
چوگان در تالار سرپوشیده
polo dress
U
پیراهنیقهمردانه
polo shirt
U
بلوزیقهمردانه
polo neck
U
یقهایستادهپشت
polo-necked
U
نوعیپولیور
polo-neck sweater
U
بلوزیقهاسکی
high goal polo
U
چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
ball
U
گوی
into a ball
U
نخ راگلوله کنید
ball
U
توپ
ball
U
ساچمه توپ
ball
U
بیضه
ball
U
گرهک
ball
U
گلوله کردن
ball
U
رقص
ball
U
ایام خوش
ball
U
توپ دور از دسترس توپزن
ball
U
ساچمه
four ball
U
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
no ball
U
اصطلاحیدرورزشچوگان
ball
U
کانون
[کاموا]
ball
U
بقچه
[کاموا ]
ball
U
گلوله
ball
U
گلوله توپ
to a. the ball
U
توپ رانشان دادن
on the ball
<idiom>
U
باهوش
ball
U
توپ بازی مجلس رقص
best ball
U
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
to a. the ball
U
اماده انداختن
three ball
U
مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
to a. the ball
U
توشدن
have something on the ball
<idiom>
U
باهوش ،زرنگ
have a ball
<idiom>
U
روزگارخوش داشتن
ball
U
بال
[رقص]
ball
U
مجلس رقص
keep one's eye on the ball
<idiom>
U
ball games
U
گوبازی
net ball
U
یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
corn ball
U
شیرینی چس فیل
medicine ball
U
توپ پر تمرینی مدیسین بال
ball games
U
هماورد
drop ball
U
دراپ بال
ball games
U
ورزش یا بازی با توپ
keep the ball rolling
<idiom>
U
اجازه فعالیت دادن
dead ball
U
توپ مرده
dead ball
U
توپ خارج ازبازی
ball game
U
مسابقه
ball game
U
هماورد
ball game
U
شرایط وضعیت
play ball with someone
<idiom>
U
شرکت منصفانه
ball game
U
ورزش یا بازی با توپ
ball games
U
مسابقه
darning ball
U
زیر رفویی
ball game
U
گوبازی
cue ball
U
گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
medicine ball
U
توپ چرمی
nine ball billiard
U
بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
working ball
U
گوی با سرعت و چرخش کافی
object ball
U
گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
ball pens
U
روان نویس ها
punch the ball
U
مشت کردن دروازه بان
push ball
U
بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
racket ball
U
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
That's the way the ball bounces.
<idiom>
U
موضوع اینطوری است.
[اصطلاح روزمره]
big ball
U
ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
belovedby ball
U
محبوب همه
basket ball
U
یکجورتوپ بازی
banana ball
U
برش بیش از حد گوی
ball test
U
ازمون ساچمهای
ball return
U
بازگشت گوی بولینگ
ball pens
U
خودکار ها
break ball
U
اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
ball pen
U
روان نویس
[نوشت افزار]
jump ball
U
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
palm the ball
U
رانینگ
play the ball
U
حفظ توپ با دریبل
play the ball
U
با دریبل صاحب توپ شدن
playground ball
U
توپ پلاستیکی کودکان
canon ball
U
گلوله توپ
called ball
U
گوی تعیین شده از طرف بازیگر
pool ball
U
هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
provisional ball
U
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
puff ball
U
یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
punch ball
U
گلابی تمرین بوکس
fuzz ball
U
گیاه قارچی
drop ball
U
انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
lead ball
U
کلاهکتوپی
bowling ball
U
توپبولینگ
blue ball
U
توپآبی
black ball
U
توپسیاه
live ball
U
توپ در جریان
live ball
U
توپ زنده
ground ball
U
توپ در جریان
ground ball
U
توپ زنده
ball winder
U
نخپیچ
ball stand
U
محلتوقفتوپ
game ball
U
توپ بازی
fuzz ball
U
سماروغ
fuzz ball
U
چتر مار
fuzz ball
U
گوشت زیادی
brown ball
U
توپقهوهای
cork ball
U
توپچوبپنبهای
cricket ball
U
توپبازیگریکت
pink ball
U
توپصورتی
held ball
U
گرفتن همزمان توپ
red ball
U
توپقرمز
rugby ball
U
توپلاستیکی
ivory ball
U
توپعاجی
squash ball
U
توپاسکوآش
hockey ball
U
توپهاکی
green ball
U
توپسبز
hard ball
U
baseball =
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
hand ball
U
توپ بازی با دست
gutter ball
U
گویی که به شیار میافتد
tennis ball
U
توپتنیس
fuzz ball
U
قارچ
ball peen
U
توپکنوکچکش
lose of ball
U
لورفتن توپ
lost ball
U
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
beach ball
U
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
carry the ball
<idiom>
U
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
ball games
U
شرایط وضعیت
marine ball
U
نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
eye ball
U
تخم چشم خال سیاه هدف
eye ball
U
سیاهی چشم
get the ball rolling
<idiom>
U
شروع چیزی
emery ball
U
توپ دستکاری شده بطورغیرمجاز
eight ball billiard
U
تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
eight ball billiard
U
بیلیارد امریکایی
eat the ball
U
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
She is a ball of fire.
U
دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
fir ball
U
چلغوزه
fir ball
U
جوزصنوبر
free ball
U
توپ بی صاحب
follow the ball
U
دنبال توپ فرستادن
jump ball
U
جمپبال
ball of clay
U
توپبرایساختسفال
flat ball
U
گوی بولینگ خارج از بازی
flat ball
U
توپ کاشته
ball assembly
U
توپمجمع
fish ball
U
کوفته ماهی وسیب زمینی
long ball
U
پرتاب از دور به دروازه
fire ball
U
گلوله
fire ball
U
توپ
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
fire ball
U
نارنجک
earth ball
U
دنبلان
ball printer
U
چاپگر توپی
Now that you're here, it's a whole new ball game.
U
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
to let the ball do the work
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to give the ball away
U
توپ را
[از دست]
دادن
to swat the ball away
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
movement off-the-ball
U
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
ball bearings
U
یاطاقان ساچمهای
ball bearings
U
کاسه ساچمه
ball bearings
U
بلبرینگ ساچمهای
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
U
بلبرینگ
to keep the ball moving
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
The ball was out of bounds.
U
توپ خارج
[از زمین بازی]
بود.
sour ball
U
کلوچه سخت ترش مزه
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
high ball
U
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
to stay on the ball
<idiom>
U
تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
to pass the ball to somebody
U
توپ را به کسی پاس دادن
ball bearing
U
یاطاقان ساچمهای
ball bearing
U
کاسه ساچمه
ball bearing
U
بلبرینگ ساچمهای
short ball
U
شوت کردن کوتاه توپ
[فوتبال]
long ball
U
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
to keep the ball rolling
U
رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to kick a ball
U
توپ زدن
to kick a ball
U
توپی را
to kick a ball
U
زدن
to muff a ball
U
از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to open the ball
U
اول رقصیدن
to open the ball
U
پیش قدم شدن
to play ball
U
توپ بازی کردن
track ball
U
گوی نشان
track ball
U
گوی پیگردی گوی شیار
volley ball
U
والیبال
squat under the ball
U
توپگیری با شیرجه
square ball
U
پاس عرضی
straight ball
U
پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing
U
بلبرینگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com