Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
warm standby
U
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please warm up this milk . warm and sincere greetings .
U
لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
standby
U
جانشین
standby
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
standby
U
قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standby
U
سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standby
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
U
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standby
U
به حال اماده بودن
standby
U
حالت انتظار
standby
U
کشیک
standby time
U
زمان جانشینی
standby equipment
U
تجهیزات جانشینی
standby battery
U
باتری اضطراری
standby application
U
کاربرد جانشین
low power standby
U
خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
warm up
U
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
warm up
U
تشجیع کردن
warm up
U
راه انداختن
warm up
U
شروع کردن به کار
warm up
U
گرم کردن
warm up
U
دست گرمی بازی کردن
warm up
U
قبل از بازی حرکت کردن وخود را گرم نمودن
warm down
U
تمرین سبک
warm
U
گرم کردن گرم شدن
warm
U
صمیمی
warm
U
غیور خونگرم
warm
U
گرم
warm up
<idiom>
U
گرم کردن (برای بازی)
warm-up
U
گرم شدن
warm-up
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-up
U
گرم کردن
warm up
<idiom>
U
دوستانه برخورد کردن
warm
U
با حرارت
warm up suit
U
گرمکن
warm link
U
پیوند گرم
warm spot
U
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
warm climate
U
گرمسیر
warm spot
U
نقطه گرماگیر
warm-blooded
<adj.>
U
خونگرم
warm start
U
شروع گرم
warm to one's work
U
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
Come and get warm by the fire .
U
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
I feel warm .
U
گرمم شده
She has a warm heart.
U
قلب گرم ومهربانی دارد
It was warm , but not hot .
U
هوا گرم بود ولی داغ نبود
warm up time
U
زمان اماده شدن
warm infusion
U
چیز دم کرده
warm hearted
U
با محبت
to give a warm welcome
U
روی خوش نشان دادن به
warm start
U
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
warm-hearted
U
دلسوز
he is warm with wine
U
کله اش گرم است
warm-blooded
U
خون گرم
warm-ups
U
گرم کردن
warm-ups
U
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups
U
گرم شدن
warm fronts
U
جبهه هوای گرم
warm front
U
جبهه هوای گرم
warm-hearted
U
بامحبت
to give a warm welcome
U
سخت مقاومت کردن با
warm blooded
U
خونگرم
warm blooded
U
با روح
warm hearted
U
دلسوز
warm corner
U
نبرد سخت
warm corner
U
جای خطرناک
warm boot
U
فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
warm boot
U
شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
warm bloodedness
U
مهربانی
warm blooded
U
خونگرمی مهربانی
warm bloodedness
U
خونگرم با روح
warm bloodedness
U
خونگرمی
warm air outlet
U
خروجهوایگرم
warm gas thruster
U
جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
warm one's blood/heart
<idiom>
U
احساس راحتی کردن
A warm and soft bed .
U
رختخواب گرم ونرم
the room is nice and warm
U
اطاق خوب گرم است
warm substeppic zone
U
نوار نیمه جلگهای گرم
upper warm front
U
جبهههوایبسیارگرم
warm-air outlet
U
مجرایخروجهوایگرم
warm-air outflow
U
خروجیهوایگرم
warm-air baffle
U
خروجهوایگرم
forced warm-air system
U
سیستمداخلیگرم کننده
machine wash in warm water at a normal setting
U
شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
machine wash in warm water at a gentle setting
U
شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com