English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wage share U سهم مزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage U اجرت کارمزد
wage U اجر
wage U اجیر کردن
wage U جنگ برپا کردن
wage U حمل کردن
wage U کار مزد دسترنج
wage U اجرت
wage U دستمزد
wage U مزد
wage U ضمانت حسن انجام کار
specified wage U اجرت المسمی
just wage U مزد عادلانه
to share out U بخش کردن
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
to share out U تقسیم کردن
share-out U سهمبندیشده
What about my share? U پس حق من چه شد ؟
share [in] U شرکت [سهم] [در]
share U سهم
share U فرض
share U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share U بخش کردن
share U دانگ
share U شرکت داشتن در سهم بردن
share U تقسیم کردن
share U سهم بردن
share U قیچی کردن
share U حصه
share U بخش
share U تسهیم کردن
share U بهره قسمت
share U فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share U حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share U دایرکتوری
share U که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share U سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share U برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share U پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share U توسط کاربران دیگر شبکه است
share U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share U سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share U استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share U باس مورد استفاده
to wage war U جنگ کردن
wage bill U لیست حقوق
wage funds U مایه دستمزد
wage rate U نرخ مزد
wage good U کالای مزدی
wage policy U سیاست دستمزد
wage market U بازار دستمزد
wage level U سطح مزد
wage index U شاخص دستمزد
wage income U درامدمربوط بکار
wage income U درامد بشکل دستمزد
wage incentive U انگیزه مزد
wage good U کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
to wage war U دست بجنگ زدن
wage funds U وجوه دستمزد
wage earners U مزد بگیران
wage earner U اجیر
wage differentials U اختلاف در دستمزد
wage determination U تعیین دستمزد
wage cuts U کاهش دستمزد
wage costs U مخارج دستمزد
wage control U کنترل دستمزد
wage constraint U محدودیت دستمزد
wage freeze U انجماد دستمزد
wage ceiling U حداکثر دستمزد
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
wage earners U حقوق بگیران
wage bargain U چانه زنی دستمزد
wage agreement U موافقت نامه دستمزد
wage agreement U قرارداد دستمزد
wage flexibility U انعطاف پذیری دستمزد
wage rate U نرخ دستمزد
money wage U مزد پولی
minimum wage U حداقل دستمزد
living wage U مزدکافی برای امرار معاش
wage-packet U پاکتیکهحقوقرادرآنمیگذارند
wage ceiling U سقف دستمزد
daily wage U مزد روزانه
to wage a campaign U لشکرکشی کردن
cash-wage U دستمزد نقدی
annual wage U دستمزد سالانه
living wage U مزد امرارمعاش
living wage U مزد معیشت
nominal wage U مزد اسمی
wage stabilization U تثبیت مزد
wage standard U دستمزد استانده
wage system U نظام پرداخت دستمزد
wage tax U مالیات بر مزد
wage stabilization U ثبات دستمزد
real wage U مزد واقعی
nonflexible wage U مزد انعطاف ناپذیر
wage rigidity U انعطاف ناپذیری مزد
rate of wage U نرخ دستمزد
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را گرفتن
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
lion's share U تمام
This is your share ( portion ) . U این قسمت ( سهم) شماست
Please let me take a share in the expenses. U اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
lion's share U بخش عمده
lion's share U بزرگترین سهم
lion's share U همهی چیزی
time-share U استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
share in cash U سهم نقدی
deferred share U سهام موجل
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
capital share U سهم سرمایهای
share certificate U گواهی مالکیت سهام
registered share U سهم با نام
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
earnings per share U درامد هر سهم
market share U سهم بازار
privileged share U سهم ممتاز
ordinary share U سهام معمولی
non cash share U سهم غیر نقدی
bearer share U سهم بی نام
appointed share U حصه مفروز
non registered share U سهم بی نام
apple share U اپل شر
appointed share U سهم مفروز
undivided share U حصه مشاع
share warrant U گواهینامه سهام
share of inheritance U سهم الارث
share list U صورت بهای سهام شرکتها
ordinary share U سهام عادی
share holding U سرمایه گذاری در سهام
share holder U دارنده سهام صاحب سهام
share holder U سهامدار
share cropper U زارع سهم گیر
share cropper U مستاجر
share cropper U زارع
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
base wage rate U حداقل دستمزد
wage compution day U دستمزد ساعتی
wage profit ratio U نسبت دستمزد به سود
rate of wage increase U نرخ افزایش دستمزد
wage price spiral U قیمت
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
rate of money wage U نرخ مزد پولی
wage price spiral U دور تسلسل دستمزد
wage price guideline U قیمت
wage price guideline U راهنمای مزد
break in share prices U کاهش قیمت سهام
fixed share of an heir U فرض در ارث
to hold a share in a business U در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] U هم عقیده بودن
One-hundred Share Index U شاخصقیمتهایسهام
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
quota share treaty U قرار سهمیه بندی
We didnt get a share (acut). U به ما چیزی نرسید
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
reasonable of average wage fair U اجرت المثل
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
general meeting of share holders U مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock [American English] U سهم [اقتصاد]
Financial Times Share Index U شاخصقیمتهایسهام
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com