Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wage policy
U
سیاست دستمزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage
U
مزد
wage
U
دستمزد
wage
U
کار مزد دسترنج
wage
U
حمل کردن
wage
U
جنگ برپا کردن
wage
U
اجر
wage
U
ضمانت حسن انجام کار
just wage
U
مزد عادلانه
wage
U
اجیر کردن
specified wage
U
اجرت المسمی
wage
U
اجرت
wage
U
اجرت کارمزد
wage cuts
U
کاهش دستمزد
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
annual wage
U
دستمزد سالانه
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage earners
U
حقوق بگیران
wage earners
U
مزد بگیران
wage earner
U
اجیر
wage costs
U
مخارج دستمزد
money wage
U
مزد پولی
nominal wage
U
مزد اسمی
nonflexible wage
U
مزد انعطاف ناپذیر
real wage
U
مزد واقعی
to wage war
U
جنگ کردن
daily wage
U
مزد روزانه
to wage war
U
دست بجنگ زدن
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
wage bill
U
لیست حقوق
wage ceiling
U
سقف دستمزد
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage control
U
کنترل دستمزد
rate of wage
U
نرخ دستمزد
minimum wage
U
حداقل دستمزد
wage funds
U
مایه دستمزد
cash-wage
U
دستمزد نقدی
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
to wage a campaign
U
لشکرکشی کردن
wage rate
U
نرخ مزد
wage rate
U
نرخ دستمزد
wage share
U
سهم مزد
wage stabilization
U
تثبیت مزد
wage standard
U
دستمزد استانده
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
wage tax
U
مالیات بر مزد
wage-packet
U
پاکتیکهحقوقرادرآنمیگذارند
wage rigidity
U
انعطاف ناپذیری مزد
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
living wage
U
مزدکافی برای امرار معاش
wage index
U
شاخص دستمزد
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage level
U
سطح مزد
wage market
U
بازار دستمزد
wage incentive
U
انگیزه مزد
wage good
U
کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
living wage
U
مزد امرارمعاش
wage good
U
کالای مزدی
living wage
U
مزد معیشت
wage income
U
درامدمربوط بکار
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
rate of money wage
U
نرخ مزد پولی
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
wage price guideline
U
قیمت
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
wage price spiral
U
قیمت
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
base wage rate
U
حداقل دستمزد
wage price guideline
U
راهنمای مزد
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
reasonable of average wage fair
U
اجرت المثل
policy
U
سیاست
policy of d.
U
سیاست واگذاری اوضاع
policy
U
بیمه نامه
policy
U
خط مشی روش
policy
U
مسلک سیاست
policy
U
تدبیر
policy
U
خط مشی
policy
U
رویه
policy
U
خط مشی سیاستمداری
policy
U
مصلحت اندیشی
policy
U
کاردانی
policy
U
بیمه نامه ورقه بیمه
policy
U
سند معلق به انجام شرطی
policy
U
اداره یاحکومت کردن
underwrite policy
U
بیمه نامه را فهر نویسی کردن
insurance policy
U
سند بیمه
time policy
U
بیمه نامه مدت دار
to a dapt a policy
U
رویهای اتخاذ کردن
to u. a policy of insurance
U
سند بیمه
to u. a policy of insurance
U
رابکسی دادن
valued policy
U
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
unvalued policy
U
بیمه نامه ارزش گذاری نشده
the policy of the government
U
سیاست دولت
economic policy
U
سیاست اقتصادی
the policy of the government
U
رویه دولت
development policy
U
سیاست توسعه
social policy
U
سیاست اجتماعی
re assurance policy
U
قرارداد بیمه اتکایی
stabilization policy
U
سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy
U
سیاست تثبیت
stop go policy
U
توسعه
take out an insurance policy
U
قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy
U
سیاست مالیاتی
valued policy
U
بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy
U
قرارداد اجاره کشتی
insurance policy
U
بیمه نامه
insurance policy
U
قرارداد بیمه
policy-making
U
سیاست گذاری
policy making
U
سیاست گذاری
wagering policy
U
بیمه قماری
endowment policy
U
بیمهی عمر
voyage policy
U
بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
commercial policy
U
سیاست بازرگانی
budgetary policy
U
سیاست بودجهای
blanket policy
U
بیمه نامه جامع
blanket policy
U
بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy
U
بیمه نامه کلی
bearer policy
U
بیمه نامه بدون نام
agreed value policy
U
بیمه نامه با ارزش توافق شده
policy of pandering
U
سیاست خودشیرین بودن
floating policy
U
بیمه نامه متغیر
national policy
U
خط مشی ملی
national policy
U
سیاست ملی
evacuation policy
U
خط مشی اخراجات پزشکی
open policy
U
بیمه نامه باز
open policy
U
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
evacuation policy
U
روش تخلیه پزشکی
open policy
U
بیمه نامه قابل تغییر
honesty is the best policy
U
عین مصلحت در راستی ودرستی است
ostrich policy
U
رویه کبک
ostrich policy
U
سیاست خود فریبی
outward looking policy
U
سیاست برون نگر
policy book
U
پرونده خط مشیها
policy book
U
کتاب روشها
monetary policy
U
سیاست پولی
mixed policy
U
بیمه نامه مختلط
foreign policy
U
سیاست خارجی
foreign policy
U
خط مشی عمل خارجی
health policy
U
سیاست بهداشتی
honesty is the best policy
U
راستی ودرستی بهترین رویه
income policy
U
سیاست درامدی
income policy
U
سیاست مربوط به درامدها
fiscal policy
U
سیاست مالی
labour policy
U
سیاست استخدام کارکنان
land policy
U
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
financial policy
U
سیاست مالی
expansionary policy
U
سیاست انبساطی
open policy
U
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
policy of contianment
U
سیاست تحدیدی
public policy
U
سیاست عمومی
policy of contianment
U
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
pricing policy
U
سیاست قیمت گذاری
policy options
U
انتخابهای مورد نظر
policy options
U
انتخابهای سیاستی
policy implication
U
کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
employment policy
U
سیاست اشتغال
policy makers
U
سیاست گذاران
policy objectives
U
اهداف سیاستی
policy objectives
U
اهداف موردنظر
fiscal policy
U
سیاست مالیاتی
policy holder
U
دارنده بیمه نامه
policy maker
U
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy file
U
پرونده خط مشیها و دستورات
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy dilemma
U
معمای سیاستی
policy holder
U
دارنده بیمه
policy implication
U
کابرد سیاستی
time policy
U
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
discretionary fiscal policy
U
سیاست مالی اختیاری
the open door policy
U
سیاست دروازههای باز
easy money policy
U
سیاست گشایش پول
tools of fiscal policy
U
ابزار سیاست مالی
What does Main Street think of this policy?
U
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
The policy of balance of power.
U
سیاست موازنه قدرت
anti inflationary policy
U
سیاست انقباضی
scorched-earth policy
U
نابودکردنوازبینبردن
scrap heap policy
U
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
pure fiscal policy
U
سیاست مالی خالص
insured, policy holder
U
بیمه شده
pure monetary policy
U
سیاست پولی خالص
discount rate policy
U
سیاست نرخ تنزیل
import substitution policy
U
سیاست جانشینی واردات
expansionary monetary policy
U
سیاست پولی انبساطی
anti development policy
U
سیاست ضد توسعه
tools of monetary policy
U
ابزار سیاست پولی
anti inflationary policy
U
ضد تورمی
austere fiscal policy
U
سیاست مالی مضیق
begger my neighbour policy
U
سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
comprehensive insurance policy
U
بیمه نامه جامع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com