Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
voice edit buttons
U
دکمههایتصیحصدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
edit/search buttons
U
اصلاحگر
edit/search buttons
U
دکمهجستجوگر
buttons
U
نوکر
buttons
U
شاگرد
buttons
U
دکمه
buttons
U
پادو
buttons
U
تکمه
Do up your shirt buttons.
U
تکمه های پیراهنت راببند
Your buttons have come undone.
U
تکمه های باز شده است
My buttons mave come off.
U
تکمه های لباسم کنده شده
push someone's buttons
<idiom>
U
کفر کسی را در آوردن
sew-through buttons
U
دکمهدوختداخلی
system buttons
U
دکمههایسیستم
belly buttons
U
ناف
preset buttons
U
دکمههای
push buttons
U
دکمهفشار
edit
U
ویرایش کردن
edit
U
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
edit
U
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edit
U
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
edit
U
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edit
U
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
edit
U
تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit
U
ویراستن
edit
U
تصحیح کردن تنظیم کردن
edit
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit
U
نشر کردن
edit
U
کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
channel scan buttons
U
دکمهکانالیاب
stitch control buttons
U
دکمههایریزودرشتبافت
edit mode
U
حالت ویرایش وضعیت ویرایش
pre edit
U
پیش ویراستن
pre edit
U
edit
edit mode
U
مد ویرایش
post edit
U
ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
edit line
U
خط گزارش وضعیت
availability edit
U
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
Don't allow co-workers to push your buttons.
U
به همکاران میدان نده تا کفرت را در بیاورند.
with one voice
U
بایک زبان متفقا
voice-over
U
صدای خارج از تصویر
voice-over
U
سخنان افزوده
voice
U
ادا کردن
A voice came from beyond .
U
صدائی از غیب آمد
voice
U
بیان کردن
voice
U
واک
voice
U
رای
voice
U
گفتاری
voice
U
شفاهی صوتی
voice
U
اواز
voice
U
صدای انسان
voice
U
ادا کردن
voice
U
باصدابیان کردن
voice
U
اوا
voice
U
صوت
voice
U
صدا
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
صدای سخنرانی انسان
voice
U
تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voice
U
سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
U
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voice
U
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
U
خروجی صوت
voice tube
U
لولههای صدارسان
voice synthesizer
U
ترکیب کننده صدا
voice synthesis
U
ترکیب صدا
voice synthesis
U
ترکیب صوتی
voice response
U
جواب صوتی
voice recognition
U
تشخیص صدا
voice selector
U
انتخابگرصدا
give voice to
<idiom>
U
احساس ونظرت رابیان کن
A firm voice .
U
صدای محکم
voice-overs
U
صدای خارج از تصویر
At the top of ones voice .
U
با صدای هرچه بلند تر
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
voice-overs
U
سخنان افزوده
voice recognition
U
تشخیص صوتی
voice recognition
U
بازشناسی صدا
the passive voice
U
فعل مجهول
to a ones voice to music
U
صدای خودراباسازجفت کرد
the range of voice
U
دانگ صدا
the public voice
U
عمومی
the public voice
U
ارا
negative voice
U
منع نشانه مخالفت
negative voice
U
رای مخالف رد کردن
negative voice
U
قدغن کردن
the passive voice
U
بنای مجهول
the active voice
U
فعل معلوم
negative voice
U
رد
the active voice
U
معلوم
negative voice
U
رای مخالف دادن
no one raised his voice
U
صدای هیچکس درنیامد
voice coil
U
پیچک صدا
voice communications
U
ارتباطات صوتی
voice output
U
خروجی به صورت صدا
voice output
U
خروجی صوتی
voice operated
U
با کار افت صدایی
voice mail
U
پست اوایی پست صوتی
voice mail
U
پست صوتی
voice key
U
کلید صدایی
voice input
U
ورودی صوتی
he started at my voice
U
از صدای من از جا پرید
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
negative voice
U
حق رد
voice frequency
U
بسامد صدایی
automatic voice network
U
شبکه صوتی خودکار
My voice is not clear today.
U
صدایم امروز صاف نیست
She has a delightfully mellow voice .
U
صدای گرمی دارد
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
voice store and forward
U
ذخیره و ارسال صدا
voice operated device
U
دستگاه با کار افت صدایی
voice grade channel
U
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
voice grade channel
U
کانال ارسال گفتار
voice grade channel
U
مجرای از درجه صدایی
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
voice answer back
U
پاسخ سمعی
To speak in a low voice.
U
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
He has a rich mellow voice.
U
صدایش گرم وپخته است
She has a lovely (nice) voice.
U
صدای قشنگه دارد
sweet words (voice,sleep
U
کلمات ( صدا خواب )شیرین
Speak in a low voice . Spead slowly .
U
یواش حرف زدن
I hear a strange noise ( voice , sound ) .
U
صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com