Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vital points
U
نقاط حساس بدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vital
<adj.>
U
اصلی
vital
U
وابسته بزندگی
vital
U
حیاتی
vital
U
واجب اساسی
vital
<adj.>
U
با نشاط
vital
<adj.>
U
عمده
vital
<adj.>
U
اساسی
vital
<adj.>
U
حیاتی
vital
<adj.>
U
مهم
vital
U
وابسته به زندگی
vital
<adj.>
U
ضروری
vital
<adj.>
U
بنیانی
vital energy
U
نیروی زندگی
vital energy
U
قوه حیات
vital force
U
نیروی حیاتی
vital ground
U
زمین حیاتی
vital ground
U
زمین یاعوارض مهم
vital capacity
U
فرفیت حیاتی
vital area
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی
vital area
U
منطقه حیاتی
vital statistics
U
امارهای حیاتی
vital statistics
U
امار مربوط به زندگی
vital statistics
U
امار ثبت احوال
vital statistics
U
امار حیاتی
vital statistics
U
امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
vital index
U
شاخص حیاتی
vital interest
U
مصلحت حیاتی
vital necessity
U
ضرورت حیاتی
vital capacity
U
گنجایش حیاتی
of vital importance
U
بسیارمهم
of vital importance
U
حیاتی
of vital importance
U
خیلی ضروری
vital to life
U
واجب برای زندگی
vital point
U
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
vital necessity
U
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
points
U
قطبهای پلاتین
at all points
U
در همه نقاط
at all points
U
درهمه جا
points
U
پلاتین دلکو
interactional points
U
نقاط تماس
interactional points
U
نقاط تلاقی
ignition points
U
پلاتین
pressure points
U
نقطههای گیرنده فشار
intercardinal points
U
جهات فرعی
intermediate points
U
جهات میانی
key points
U
نقاط حساس
key points
U
نقاط مهم
lagrangian points
U
نقاط لاگرانژی
loss on points
U
باخت با امتیاز
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
quadrantal points
U
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
quadrantal points
U
جهات فرعی
To win on points.
U
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
To score points.
U
امتیاز آوردن ( ورزش )
points signal
U
نقاطعلامتدار
points of sailing
U
نقاطقایقسواری
points motor
U
موتورپلاتینی
points lever
U
اهرم پلاتینی
direction of points
U
جهتیاب
sticking points
U
نکتهیاصلی
sticking points
U
نکتهی مورد بحث یا منازعه
sticking points
U
حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
sticking points
U
مرز ناجنبایی
sticking points
U
نقطهی عدم تحرک
points of order
U
اخطار نظامنامهای
win on points
U
پیروزی با امتیاز
the four cardinal points
U
جهات اربعه
stadia points
U
تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
distance between two points
U
فاصله دو نقطه
[ریاضی]
[فیزیک]
ignition points
U
پلاتین دلکو
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
match points
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points
U
اخرین امتیاز
boiling points
U
نقطه غلیان
boiling points
U
درجه جوش
boiling points
U
عصبانیت
boiling points
U
نقطه جوش
talking points
U
نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
decimal points
U
ممیز
decimal points
U
ممیز اعشاری
decimal points
U
نقطه اعشار
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
rallying points
U
محل تجمع مجدد
rallying points
U
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
exclamation points
U
علامت تعجب
exclamation points
U
این علامت !
turning points
U
نقطه برگشت
turning points
U
مرحله قاطع نقطه تحول
turning points
U
نقطه چرخش
turning points
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points
U
نقطه لولای چرخش
freezing points
U
نقطه انجماد
freezing points
U
درجه یخ بندان
decimal points
U
ممیز اعشار
fourteen points
U
طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
cardinal points
U
چهار جهت اصلی
cardinal points
U
جهات اصلی
needle points
U
نوکهای سوزنی
contact points
U
نوکهای کنتاکت
design points
U
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
awarding of points
U
امتیاز دادن
points of view
U
لحاظ
crossing points
U
نقطه تلاقی
crossing points
U
محل برخورد دو خط
points of view
U
دید
points of view
U
نظریه
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
points of view
U
دیدگاه
points of view
U
نقطه نظر
cardinal points effect
U
اثر چهار جهت اصلی
manually-operated points
U
مدیریتدستینقاط
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
remote-controlled points
U
نقطهکنترلازراهدور
bay with black points
U
قره کهر
all points addressable graphics
U
نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
all points addressable mode
U
حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
bay with black points
U
کهر دست وپا مشکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com