Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vehicle used for migrant-smuggling operations
U
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smuggling
U
قاچاق
smuggling
U
قاچاق کردن
smuggling
U
مرتکب قاچاق شدن
migrant
U
کوچ کننده
migrant
U
مهاجر
migrant
U
سیار جانور مهاجر
migrant
U
کوچگر
migrant
U
کوچنده
migrant worker
U
کارگر مهاجر
partial migrant
U
کوچگر پاره ای
[پرنده شناسی]
migrant butterfly
U
پروانه کوچگر
[حشره شناسی]
night migrant
U
شب کوچنده
[پرنده شناسی]
operations
U
نحوه استفاده ازدستگاهها
operations
U
عملیات
f.of operations
U
حوزه عملیات
continuity of operations
U
مداومت عملیات
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
deputy for operations
U
معاونت عملیات
concept of operations
U
تدبیر عملیات
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
concrete operations
U
عملیات عینی
denial operations
U
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
psychological operations
U
عملیات روانی
stability operations
U
عملیات تامین ثبات داخلی
continuity of operations
U
تسلسل عملیات
Military operations.
U
عملیات نظامی
covert operations
U
عملیات مخفی
covert operations
U
عملیات پنهانی
flight operations
U
عملیات پرواز
operations research
U
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
operations room
U
اتاق عملیات
operations room
U
centre combatinformation: syn
over the beach operations
U
عملیات ساحلی
over the beach operations
U
عملیات کرانهای
radiological operations
U
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
theater of operations
U
صحنه عملیات
terminal operations
U
عملیات اسکلهای
terminal operations
U
عملیات بارانداز
operations personal
U
پرسنل عملیات
operations detachment
U
عنصرعملیات رسد عملیات
operations detachment
U
قسمت مسئول عملیات
formal operations
U
عملیات صوری
joint operations
U
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
logical operations
U
عملیات منطقی
maritime operations
U
عملیات دریایی یا ناوگانی
stability operations
U
عملیات ارام سازی
night operations
U
عملیات شبانه
operations analysis
U
تجزیه و تحلیل عملیات
operations code
U
کد عملیاتی
operations code
U
رمز عملیاتی
special operations
U
عملیات مخصوص یا ویژه
combat operations
U
مرکز عملیات رزمی
airmobile operations
U
عملیات متحرک هوایی
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
air operations
U
میز ردنگاری هوایی
denial operations
U
عملیات ممانعتی
air operations
U
عملیات هوایی
base of operations
U
پایگاه عملیات
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
airmobile operations
U
عملیات هوارو
building operations
U
عملیات ساختمانی
chemical operations
U
عملیات شیمیایی
clearing operations
U
عملیات پاک کردن مین
clearing operations
U
عملیات مین روبی
operations research
U
تحقیق در عملیات
air ground operations
U
عملیات مشترک زمینی وهوایی
joint amphibious operations
U
عملیات مشترک اب خاکی
open market operations
U
عملیات بازار ازاد
air area operations
U
عملیات منطقه هوایی
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
the four basic arithmetic operations
U
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
aerospace projection operations
U
بالای منطقه عملیات
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
Counter – espionage operations k.
U
عملیات ضد جاسوسی
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
black market operations
U
عملیات بازار سیاه
chief of naval operations
U
فرمانده عملیات دریایی
computer operations manager
U
مدیر عملیات کامپیوتر
data transfer operations
U
عملیات انتقال داده
vehicle
U
برنده
vehicle
U
رسانه
vehicle
U
حمل کننده
vehicle
U
وسیله حمل
vehicle
U
خودرو
vehicle
U
رسانگر
vehicle
U
برندگر
vehicle
U
ناقل
vehicle
U
وسیله نقلیه
vehicle
U
محمل
vehicle
U
حامل رسانه
vehicle
U
حامل
assistant chief of staff, g (operations
U
معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations
U
رکن سوم اداره سوم
utility vehicle
U
وسیله نقلیه عمومی
commercial vehicle
U
وسیلهحملکالاومسافردر جاده
tank vehicle
U
خودرو تانکر
tank vehicle
U
خودرو تانکرسوخت
catering vehicle
U
وسیلهآذوقهرسان
vehicle chain
U
زنجیر وسیله نقلیه
to p a vehicle or horse
U
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
tracked vehicle
U
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
truck vehicle
U
کامیون
truck vehicle
U
خودرو نظامی
vehicle summary
U
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
all-terrain vehicle
U
وسیلهنقلیهبلند
vehicle cargo
U
بار چرخدار
utility vehicle
U
وسیله نقلیه عام المنفعه
to alight from a vehicle
U
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
vehicle cargo
U
بار تریلی دار
space vehicle
U
وسیله نقلیه فضایی
amphibian vehicle
U
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
amphibious vehicle
U
خودروی اب خاکی
motor vehicle
U
وسیله نقلیه موتوری
landing vehicle
U
خود روشنی دار اب خاکی
armored vehicle
U
خودروی زرهی
articulated vehicle
U
وسیله نقلیه مفصلی
control vehicle
U
خودرونافم ستون یا نافم حرکت
control vehicle
U
تانک نافم حرکت
armored vehicle
U
خودروی زرهدار
combination vehicle
U
خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
combination vehicle
U
خودروهای مرکب
combat vehicle
U
خودروی رزمی
armored vehicle
U
زرهپوش
motor vehicle
U
خودرو موتوری
motor vehicle
U
خودرو
space vehicle
U
فضا پیما
refrigerator vehicle
U
وسیله نقلیه یخچال دار
reentry vehicle
U
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
re entry vehicle
U
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
aerospace vehicle
U
هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
airborne vehicle
U
وسیله هوابرد
airborne vehicle
U
وسیله انجام عملیات هوابرد
motor vehicle passenger
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
vehicle registration office
U
اداره راهنمایی و رانندگی
armored reconnaissance vehicle
U
خودروی شناسایی زرهی
to tow a vehicle
[to a place]
U
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
motor vehicle passenger
U
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle industry
U
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
motor vehicle tax
U
فرمان اتومبیل
multi purpose vehicle
U
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
consolidated vehicle table
U
فهرست خودروهای محموله در کشتی
rail borne vehicle
U
وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
road transport vehicle
U
ماشین باری
road transport vehicle
U
کامیون
tank recovery vehicle
U
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
vehicle mass ratio
U
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
vehicle stopping distance
U
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
link lift vehicle
U
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
passenger transfer vehicle
U
وسلهجابجاییمسافرین
commercial type vehicle
U
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
crawl type vehicle
U
وسیله نقلیه نوع خزنده
amphibious vehicle availability table
U
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
administrative wheeled vehicle fleet
U
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
motor vehicle liability insurance
U
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
The motor vehicle is covered by theft insurance.
U
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com