Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
turnaround jump shot
U
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turnaround
U
برگشت
turnaround time
U
زمان برگشت
turnaround time
U
زمان گردش
turnaround time
U
مدت زمانی تنظیم جهت جریان داده در سیستم یک طرفه
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
turnaround form
U
شکل برگشت
turnaround documents
U
مستندات برگشت
turnaround documents
U
اسناد برگشت
turnaround document
U
متن چاپی از کامپیوتر و ارسال به کاربربرگردانده شده با کاربر با یادداشتها جدید یا اطلاعات روی آن که توسط متن خوان قابل خواندن است
job turnaround
U
مدت زمان برنامه
job turnaround
U
مدت زمان کار
turnaround cycle
U
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
turnaround cycle
U
مدت رفت و برگشت
turnaround jumper
U
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
jump on someone
<idiom>
U
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
to jump up at somebody
U
به کسی پریدن
[مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump at
<idiom>
U
jump all over someone
<idiom>
U
jump off
U
اغاز حمله
jump off
U
شروع حمله
jump off
U
پرش
jump off
U
اغاز
jump off
U
شروع بحمله
jump
U
پرش
jump
U
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump
U
وفق دادن
jump
U
پراندن جهاندن
jump
U
ترقی
jump
U
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump
U
جهش افزایش ناگهانی
jump
U
جهش
jump
U
جهت
jump
U
جهیدن
jump
U
جستن
jump
U
پریدن
jump
U
خیز زدن
jump
U
جوردرامدن
jump
U
پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump
U
پرش به هوا با هر دوپا
jump
U
خیز زاویه پرش لوله توپ
split jump
U
پرش روسی
counter jump
U
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
scissors jump
U
پرش قیچی در اسکیت
electron jump
U
پرش الکترون
arabian jump
U
نیم پشتک
combat jump
U
پرش با چتر درمنطقه دشمن
loop jump
U
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
squat jump
U
کلاغ پر
stag jump
U
پرش با پاهای باز در هوا
conditional jump
U
جهش شرطی
combat jump
U
پرش رزمی
step jump
U
پرش و برگشت روی همان پا
strong jump
U
جهش ابی شدید
subroutine jump
U
جهش زیرروال
jump instruction
U
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
split jump
U
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
jump turn
U
تغییر جهت و پیچ در پرش
jump the gum
U
خطا در اغاز پرش
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
johnny jump up
U
گل بنفشه امریکایی
jump altitude
U
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball
U
جمپبال
jump ball
U
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump fishing
U
ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump instruction
U
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction
U
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction
U
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction
U
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump kick
U
شوت درحال پرش
jump pass
U
پاس در حال پرش
jump racing
U
مسابقه پرش از مانع
hydraulic jump
U
پرش هیدرولیک
jump stop
U
توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump spin
U
چرخش با اغاز پرش بهوا
jump speed
U
سرعت پرش
jump altitude
U
ارتفاع پرش
jump speed
U
سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump spark
U
جرقه جهنده
jump shooter
U
شوت جفت زن
jump set
U
پاس پرشی
jump seat
U
صندلی تا شو
jump rider
U
سوارکار در پرش
hydraulic jump
U
جهش هیدرولیکی
hydraulic jump
U
جهش هیدرولیک
jump line
U
سطر پرش
jump-started
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump
U
پرش سه گام
go jump in a lake
<idiom>
U
رفتن وآزار نرساندن به کسی
high jump
U
پرش ارتفاع
long jump
U
پرش طول
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump-start
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump start
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump bail
<idiom>
U
to line-jump
U
داخل صف زدن
to jump at something
[colloquial]
U
به چیزی واکنش نشان دادن
To jump the queue.
U
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
jump to conclusions
<idiom>
U
jump through a hoop
<idiom>
U
jump the gun
<idiom>
U
jump out of one's skin
<idiom>
U
jump down someone's throat
<idiom>
U
To jump up . To be startled.
U
از جاپریدن
ski jump
U
پرش با اسکی
angle of jump
U
زاویه پرش لوله توپ
water jump
U
مانع ابی
angle of jump
U
زاویه پرش
jump ski
U
پرشاسکی
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
jump suits
U
روپوش
jump suit
U
روپوش
water jump
U
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
jump jet
U
جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
broad jump
U
پرش طول
waltz jump
U
پرش والس
unconditional jump
U
جهش غیر شرطی
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
jump joint
U
اتصال لب به لب
To jump . To be startled.
U
ازجا پریدن
two state jump
U
جهش دو حالتی
To jump across the stream.
U
ازروی نهر آب پریدن
jump leads
U
باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
to jump-start an engine
U
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
jump height curve
U
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to queue-jump
[British E]
U
داخل صف زدن
jump spark ignition
U
احتراق با جرقه جهنده
jump into the lion's mouth
<idiom>
U
خود را توی دهان افعی انداختن
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
toe loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
standing broad jump
U
پرش طول بدون دورخیز
conditional jump instruction
U
دستورالعمل پرش شرطی
To jump down someones throat.
U
به کسی توپ وتشر زدن
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
jump spark distributor
U
دلکو با جرقه جهنده
To jump down somebodys throat.
U
ناگهان وسط حرف کسی پریدن
hop stop and jump
U
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
standing high jump
U
پرش ارتفاع بدون دورخیز
to be shot
U
خراب بودن
like a shot
U
بی تامل
within shot
U
در تیررس
to be shot
U
ازکارافتادن
He shot himself.
U
او به خودش شلیک کرد.
Take my shot
U
بند کفشم باز شده
shot
U
تیرپرتاب شده
one shot
U
یک بارهای
like a shot
U
بیدرنگ
shot
U
گلوله
shot
U
امپول
shot
U
برد
shot
U
گلوله تیراندازی شده
shot
U
تیراندازی شده تیرخورده
shot
U
شوت
shot
U
پرتاب وزنه گلوله سربی
shot
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
shot
U
ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot
U
اسم مفعول shoot
shot
U
یک طول زنجیر لنگر
shot
U
تیرزدن
shot
U
ضربه
shot
U
تیر
shot
U
ساچمه
shot
U
رسایی پرتابه
shot
U
تزریق
shot
U
جرعه
shot
U
یک گیلاس مشروب
shot
U
فرصت ضربت توپ بازی
shot
U
منظره فیلمبرداری شده
shot
U
عکس
shot
U
رهاشده
shot
U
جوانه زده
shot
U
اصابت کرده
cannon shot
U
گلوله توپ
cannon shot
U
تیررس توپ شلیک شده از توپ
carom shot
U
طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
case shot
U
چار پاره
case shot
U
چارپاره
case shot
U
جای فشنگ
trap shot
U
ضربه به گوی از محدوده ماسهای
called shot
U
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
wedge shot
U
ضربه برشی در گلفV
wild shot
U
تیر پراکنده
wild shot
U
تیر بی هدف
with in ear shot
U
در حدود صدا رس
with in gun shot
U
درمیدان تیر درتیررس
call one's shot
U
مشخص کردن هدف
charity shot
U
پرتاب ازاد
cheap shot
U
خشونت عمدی
trial shot
U
گلوله ازمایشی
to fire a shot
U
تیرخالی کردن
to fire a shot
U
شلیک کردن
tee shot
U
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
trial shot
U
تیر ازمایشی
trial shot
U
تیر قلق گیری
crosscorner shot
U
ضربه به سمت قطر مخالف
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com