English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
turbine building U ساختمانتوربین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
turbine U توربین
turbine U توربین بخار
turbine nozzle U شیپوره توربین
turbine pump U پمپ توربینی
turbine blade U تیغه توربین
turbine rotor U رتور توربین
turbine stage U طبقه توربین
turbine vane U تیغه توربین
turbine wheel U چرخ توربین
water turbine U توربین ابی
driving turbine U توربینگرداننده
rotation of the turbine U چرخشتوربین
turbine headcover U سرپوشتوربین
turbine runner U حرکتدهندهتوربین
turbine governor U تنظیم کننده توربین
turbine disc U دیسک توربین
reaction turbine U توربین عکس العملی
steam turbine U توربین بخار
stream turbine U توربین بخار
supersonic turbine U توربین مافوق صوت
impulse turbine U توربین ضربهای
compressor turbine U توربینکمپرسور
gas turbine U توربین گاز
free turbine U توربین ازاد
turbine blade U پره توربین
impluse turbine U توربین فشار ضربهای
turbine-compressor shaft U میلهکمپرسورتوربین
radial flow turbine U توربین با جریان شعاعی
low pressure turbine U توربین فشار ضعیف
internal combustion turbine U توربین گازی
variable discharge turbine U توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
high head turbine U توربین فشار قوی
back pressure turbine U توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
air turbine starter U استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
axial flow turbine U توربین محوری
axial flow impulse turbine U فشارمستقیم
horizontal-axis wind turbine U توربینافقیبامحوربادی
steam pressure drives turbine U فشاربخارمحرکتوربین
axial flow impulse turbine U توربین محوری
turbine shaft turns generator U محورتوربینچرخوانندهژنراتور
vertical-axis wind turbine U توربینبادیمحورعمودی
axial flow turbine engine U موتور توربین گاز باکمپرسور جریان خطی
building U ساختمان
building U عمارت دیسمان
building U بنا
to found a building U عمارتی برپاکردن
building contractor U پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
tower building U ساختمان برجی
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
building up of generator U پیش تحریک مولد
to break into a building U با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
to found a building U ساختمانی بینادکردن
situation of a building U وضع قرارگرفتن بنا
building line U خط کناری ساختمان
situation of a building U موقعیت ساختمان
site building U زمین ساختمانی
site building U زمین زیربنا
ship building U کشتی سازی
the interior of a building U اندرون عمارت
slab building U ساختلوح
to tear down a building U متلاشی کردن ساختمانی
building society U شرکتوام دهندهمسکن
sick building U اشارهبهساختمانهایمدرن
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
The building is in ruins . U ساختمان خراب است
Industrialized building U [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
intelligent building U [ساختمانی با سرویس هوشمند]
to tear down a building U خراب کردن ساختمانی
to pull down a building U خراب کردن ساختمانی
service building U ساختمانسرویس
to pull down a building U متلاشی کردن ساختمانی
administrative building U ساختماناداری
to demolish a building U خراب کردن ساختمانی
containment building U ساختمانمحدودشده
to demolish a building U متلاشی کردن ساختمانی
reactor building U ساختمانرآکتور
public building U بنای همگانی
building block U کنده ساخت
building component U اجزای ساختمان
building connection U انشعاب ساختمان
building construction U معماری
building construction U روسازی
building costs U هزینههای ساختمان
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate U دفتر نقشه کشی
building limes U اهک ساختمانی
building line U امتداد
building line U راسته
building line U بر ساختمانی
building line U بر ساختمان
building log U چوب گرد ساختمان
building machinery U ماشین الات ساختمانی
building material U مصالح ساختمان
building material U مصالح ساختمانی
bridge building U پل سازی
road building U جاده سازی
apartment building U ساختمان اپارتمانی
building block U بنا کنده
building block U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks U کنده ساخت
building blocks U بنا کنده
building blocks U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
body building U ورزش زیبایی اندام
body building U پرورش اندام
body building U بدنسازی
body-building U ورزش زیبایی اندام
body-building U پرورش اندام
body-building U بدنسازی
building site U کارگاه ساختمانی
building site U عرصه
building sites U کارگاه ساختمانی
building sites U عرصه
administration building U ساختمان اداری
administration building U قسمت اداری
building official U بازرسان ساختمان
building operations U عملیات ساختمانی
building owner U صاحب کار
building unit U واحد ساختمانی
building unit U جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building up alloy U الیاژ مخصوص روکش کاری
building work U کار ساختمانی
machine building U ماشین سازی
commercial building U سرای
commercial building U تیم
industrial building U بنای صنعتی
commercial building U تیمچه
industrial building U ساختمان صنعتی
exhibition building U ساختمان نمایشگاه
framed building U ساختمان تیر پایهای
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
house building U ساختمان مسکونی
home building U ساختمان مسکونی
main building U ساختمان اصلی
model building U الگوسازی
office building U ساختمان اداری
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
building plant U وسایل ساختمان
building system U سیستم ساختمان
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building permit U پروانه ساختمان
capital building U سرمایه سازی
nest building U لانه سازی
to shift to the new building U اسباب کشی کردن
height of building U بلندی ساختمان
road building machine U ماشین جاده سازی
road building slag U شلاکه جاده سازی
local building inspector U پلیس ساختمان
elvis has left the building <idiom> U [تمام شده است]
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
machine building industry U صنعت ماشین سازی
building trade joinery U نجاری ساختمان
building trade worker U تعمیرکار ساختمان
word building test U ازمون واژه سازی
building steel lathing U بافت ساختمان فولادی
building steel lathing U اسکلت فلزی ساختمان
A multi-storey building. U ساختمان چندین طبقه
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
In appiarance it is a strong building. U بظاهر ساختمان محکمی است
a building of small scale U عمارت کوچک
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
basic building materials U مواداولیهساختمان
article of a building by law U ائین نامه ساختمان
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
his equitable savings and loan building U [پس انداز عادلانه و ساختمان وام
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com