Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transfer medium
U
رسانه انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medium
U
حد وسط
medium
U
میانه
medium
U
ملا "
medium
U
محیط
medium
U
میانی
medium
U
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium
U
رسانهای که امکان ذخیره و نمایش داده میدهد مثل دیسک مغناطیسی یا VDU
medium
U
هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium
U
مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
medium
U
وسط یا میانگین
medium
U
واسط
medium
U
وسیله انجام کار
medium
U
محیط کشت
medium
U
میانجی واسطه
medium
U
وسیله
medium
U
متوسط معتدل
medium
U
رسانه
medium
U
واسطه
medium
U
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium
U
واسطه دلال
medium
U
معدل
medium
U
مقدار متوسط
medium
U
متوسط
medium artillery
U
توپخانه متوسط
medium cloud
U
ابرهای متوسط
medium curing
U
قیرهای محلول کندگیر
medium frequency
U
بسامد متوسط
medium frequency
U
فرکانس میانه
medium gravle
U
شن متوسط
medium lampholder
U
سرپیچ معمولی
medium of exchange
U
وسیله مبادله
medium of exchange
U
وسیله داد وستد
circulating medium
U
وسیله انتقال قدرت خرید
data medium
U
رسانه داده ها
data medium
U
داده رسان
medium speed
U
بیت در ثانیه
dispersion medium
U
محیط پاشندگی
dispersive medium
U
محیط پخش
empty medium
U
رسانه تهی
end of medium
U
انتهای رسانه
medium pacer
U
توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium range
U
با شعاع عمل متوسط
medium range
U
وسیله یا جنگ افزار برد متوسط
polarization of a medium
U
قطبش محیط
virgin medium
U
واسطه دست نخورده
virgin medium
U
رسانه بکر
medium-dry
U
شرابنهچندانشیرین RO
medium term
U
میان مدت
medium wave
U
موج متوسط
medium steak
U
استیک متوسط سرخ یا پخته شده
medium voltage
U
ولتاژ متوسط
medium scale
U
در مقیاس متوسط
medium scale
U
نقشه مقیاس متوسط
medium energy particle
U
ذره میان انرژی
medium pace bowler
U
توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
a medium sized car
U
یک اتومبیل متوسط
medium scale integration
U
مدار مجتمع با دو قطعه
medium scale integration
U
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium format SLR (6 x 6)
U
شکلمتوسطSLR
iron at medium setting
U
درجهمیانیدراتو
medium scale intergration
U
مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium frequency motor
U
موتور با فرکانس میانی
secondary storage medium
U
رسانه انباره ثانوی
medium carbon steel
U
فولادباکربن متوسط
medium term loan
U
وام میان مدت
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
medium energy particle
U
ذره با انرژی متوسط
medium term forecast
U
پیش بینی میان مدت
medium range ballistic missile
U
موشک بالستیک میان برد
Short medium and long wave
موج کوتاه ومتوسط و بلند
medium tension distribution line
U
خطسیرپخشفشارمتوسط
track
[on a sound recording medium]
U
تیتر آهنگ
track
[on a sound recording medium]
U
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
tumble dry at medium to high temperature
U
بادرجهمتوسطبهبالاوخشکبهمبزنید
transfer
U
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer
U
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer
U
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer
U
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
k , transfer
U
ضریب تصحیح برد توپ
k , transfer
U
ضریب کای برد
transfer
U
سند انتقال انتقالی
transfer
U
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer
U
احاله
transfer
U
حواله
transfer
U
تغییر سمت دادن لوله
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
U
پهلو- رفت
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer
U
سند انتقال یا واگذاری
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer
U
نقل
transfer
U
واگذاری تحویل
transfer
U
منتقل کردن
transfer
U
واگذار کردن
transfer
U
تغییر دستورات یا کنترل
transfer
U
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer
U
انتقال دادن
transfer
U
ورابردن
transfer
U
تغییر دستور یا کنترل
transfer
U
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer
U
انتقال
transfer
U
واگذاری
transfer
U
واگذاری نقل
transfer
U
ورابری
transfer income
U
درامد انتقالی
transfer function
U
تابع انتقال
transfer of obligation
U
حواله مدنی
transfer functions
U
توابع انتقالی
transfer instruction
U
دستور العمل انتقال
transfer molding
U
ریخته گری انتقالی
transfer interpreter
U
مفسر انتقال
transfer of capital
U
انتقال سرمایه
transfer molding
U
قالب ریزی انتقالی
transfer of learning
U
انتقال یادگیری
transfer mold
U
قالب گیری انتقالی
transfer limit
U
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
transfer machine
U
دستگاه انتقال
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transfer line
U
خط انتقال
transfer limit
U
حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer ladle
U
پاتیل انتقال
transfer equipment
U
تجهیزات
transfer rate
U
نرخ انتقال
transfer station
U
محل اعزام افراد
transfer switch
U
کلید انتقال
transfer table
U
میز انتقال
transfer time
U
زمان انتقال
transfer time
U
مدت انتقال
unconditional transfer
U
انتقال غیر شرطی
transfer canal
U
کانالانتقال
transfer port
U
دریچهانتقال
transfer scale
U
پایهانتقال
credit transfer
U
پرداخت ازطریق انتقال
transfer station
U
محل انتقال افراد
transfer resistor
U
ترانزیستور
transfer reaction
U
واکنش انتقالی
transfer of portfolio
U
انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer of technology
U
انتقال تکنولوژی
transfer of training
U
انتقال اموزش
transfer operation
U
عمل انتقال
transfer orbit
U
مدار انتقال
transfer order
U
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transfer payment
U
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer payments
U
پرداختهای انتقالی
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
credit transfer
U
انتقال اعتبار
transfer earnings
U
درامدهای انتقالی
deed of transfer
U
انتقال نامه
conditional transfer
U
انتقال شرطی
negative transfer
U
انتقال منفی
transfer characteristic
U
مشخصه متقابل
block transfer
U
انتقال بلوک
heat transfer
U
انتقال گرما
heat transfer
U
انتقال حرارت
data transfer
U
انتقال داده ها
file transfer
U
انتقال فایل
power transfer
U
انتقال انرژی
energy transfer
U
انتقال انرژی
deed of transfer
U
سند انتقال
collect transfer
U
بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
positive transfer
U
انتقال مثبت
transfer berth
U
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area
U
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer address
U
ادرس انتقال
third person of a transfer
U
محال علیه
transfer case
U
دیفرانسیل
transfer check
U
مقابله
thermal transfer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
transfer check
U
انتقال
radial transfer
U
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
block transfer
U
انتقال کندهای
transfer case
U
جعبه انتقال نیرو
technology transfer
U
انتقال تکنولوژی
telegraphic transfer
U
انتقال تلگرافی
passenger transfer vehicle
U
وسلهجابجاییمسافرین
data transfer rate
U
نرخ ارسال داده
data transfer rate
U
سرعت انتقال داده ها
data transfer operations
U
عملیات انتقال داده
bit transfer rate
U
نرخ ارسال بیت
charge transfer compounds
U
ترکیبات انتقال بار
courier transfer officer
U
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
current transfer ratio
U
نسبت انتقال جریان
courier transfer station
U
مرکزارسال پیک ارتشی
courier transfer officer
U
افسر مسئول پیک
fuel transfer pipe
U
لولهانتقالسوخت
data transfer rate
U
میزان ارسال داده
courier transfer station
U
ایستگاه تعویض پیک
heat transfer coefficient
U
ضریب انتقال گرما
materials transfer notes
U
دستورانتقال مواد
materials transfer notes
U
برگه انتقال مواد
image transfer constant
U
ثابت انتقال تصویر
data transfer rate
U
میزان انتقال داده
government transfer payments
U
پرداختهای انتقالی دولت
electron transfer mechanism
U
مکانیسم انتقال الکترون
electronic fund transfer
U
ارسال الکترونیکی دارائی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com