Perdic | training cycle | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	training cycle U	سیکل اموزشی
	training cycle U	مرحله اموزش

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	training	پرورش
	training U	آموزش عملی
	training U	تعلیم و تمرین
	training U	اموزش دادن
	training U	کاراموزی
	training U	اموزش
	training U	ورزش کاراموزی
	training U	تعلیم
	basic training U	تعلیمات ابتدایی
	training publication U	مدارک اموزشی
	bowel training U	اموزش دفع
	to undergo training U	در یک دوره آموزشی شرکت کردن
	avoidancae training U	اجتناب اموزی
	assertive training U	جرات اموزی
	basic training U	اموزش مقدماتی
	training distance U	مسافت تمرین
	training facilities U	محلهای اموزشی
	training facilities U	تاسیسات اموزشی
	training gear U	گردونه در سمت
	training manual U	راهنمای اموزشی
	annual training U	اموزش سالیانه
	armory training U	اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
	training locations U	مکانهای آموزشی
	on-the-job training U	آموزش ضمن خدمت
	training school U	کاراموزگاه
	toilet-training U	از قنداق درآوردن
	weight training U	بدن سازی
	voluntary training U	اموزش داوطلبانه
	training ship U	کشتی اموزشی
	unit training U	اموزش یکان
	training table U	میز ناهارخوری در اردو
	training time U	زمان تمرین
	training school U	اموزشگاه حرفهای
	training set U	ستلباسبچهگانه
	training program U	برنامه اموزش
	character training U	پرورش منش
	circuit training U	انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
	circuit training U	تمرین دایرهای
	training publication U	نشریات اموزشی
	transfer of training U	انتقال اموزش
	potty-training U	تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
	training suit U	لباسورزشی
	unit training U	اموزش یکانی
	deputy for training U	معاونت اموزشی
	training wall U	دیواره راهنما
	preservice training U	کاراموزی پیش از خدمت
	training college U	دانشسرا
	in house training U	برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
	teacher training U	تربیت معلم
	reconditioning training U	اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
	in serving training U	اموزش ضمن خدمت
	concurrent training U	اموزش همزمان
	sensitivity training U	حساسیت اموزی
	scout training U	پیشاهنگی
	training center U	مرکز اموزش
	training track U	مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
	reward training U	اموزش با پاداش
	integrated training U	اموزش توام
	personnel training U	اموزش کارکنان
	on the job training U	اموزش ضمن کار
	training aid U	وسیله کمک اموزشی
	training camp U	اردوی امادگی
	military training U	اموزش نظامی
	training circular U	نشریه اموزش
	job training U	اموزش شغلی
	military training U	تعلیم نظامی
	manual training U	دوره اموزش هنرهای دستی
	escape training U	گریزاموزی
	toilet training U	اموزش اداب توالت رفتن
	omission training U	حذف اموزی
	training bill U	برنامه اموزشی
	rehabilitation training center U	مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
	code training set U	دستگاه اموزش مرس
	computer based training U	تربیت مبتنی بر کامپیوتر
	basic unit training U	اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
	mobile training team U	تیم اموزشی سیار
	graphical training aids U	چارت
	graphical training aids U	چارت اموزشی
	basic combat training U	اموزش رزم مقدماتی
	athletic training room U	اطاق پزشکی- ورزشی
	army training test U	راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
	army training program U	برنامه اموزش نظامی
	army training program U	برنامه اموزش نیروی زمینی
	advanced unit training U	اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
	advanced individual training U	اموزش تکمیلی انفرادی
	active duty for training U	اموزش زیر پرچم
	disciplinary training center U	مرکز اموزش زندانیان نظامی
	graphic training aid U	پوسترهای اموزشی
	sensitivity training group U	گروه حساسیت اموزی
	advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
	graphic training aid U	چارت اموزشی
	disciplinary training center U	دارالتادیب
	army training and evaluation program U	برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
	Training makes the memory absorb more. U	آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
	Regular training strengthens the heart and lungs. U	ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
	As part of my training, I spent a year abroad. U	درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
	four cycle U	دارای چهاردور یا دوره
	four cycle U	چهار چرخه
	R/W cycle U	CYCLE WRITE/READ
	R/W cycle U	ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
	cycle U	دور
	cycle U	عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
	cycle U	زمانه
	cycle U	تاکت
	cycle U	تناوب پریود سیکل
	cycle U	چرخه زدن
	cycle U	دوران
	cycle U	سواردوچرخه شدن
	cycle U	سیکل
	cycle U	دوره
	cycle U	بصورت متناوب فاهر شدن
	cycle U	:بصورت دورانی فاهر شدن
	cycle U	چرخه
	cycle U	سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
	cycle U	دوره عملیات یابازی
	cycle U	سیکل مدار
	cycle U	عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
	cycle U	1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
	cycle U	تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
	cycle U	حلقه
	cycle U	گردش
	cycle U	: دور
	cycle per second U	هرتس
	cycle per second U	سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
	cycle U	زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
	cycle U	تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
	cycle U	تعداد دفعات تکرار یک حلقه
	cycle U	چرخ چرخه
	cycle U	تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
	cycle U	تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
	cycle U	دوره زمانی در یک حلقه که داده قابل دستیابی یا ارسال شود
	cycle U	زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
	cycle U	دوره گردش
	major cycle U	کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
	minor cycle U	چرخه خرد
	planning cycle U	دوره برنامه ریزی
	major cycle U	چرخه بزرگ
	memory cycle U	چرخه حافظه
	motor cycle U	دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
	number of cycle U	تعداد تناوبها
	menstrual cycle U	چرخه قاعدگی
	menstrual cycle U	عادت ماهانه
	null cycle U	زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
	number of cycle U	تعداد دوره ها
	minor cycle U	خرد چرخه
	procurement cycle U	دوره خرید
	trade cycle U	دوره فعالیت تجاری
	turnaround cycle U	مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
	occupancy cycle U	دوره سکونت
	exercise cycle U	دوچرخهثابت
	cycle lock U	قفلدوچرخه
	vapor cycle U	سرد زائی مدار بسته
	reset cycle U	چرخه باز نشانی
	trade cycle U	دور تجاری
	thermodynamics cycle U	سیکل ترمودینامیک
	tempering cycle U	دوره بازپخت
	storage cycle U	چرخه انباره
	rankin cycle U	سیکل رانکین
	ration cycle U	سیکل محاسبه جیره 42ساعته
	search cycle U	چرخه جستجو
	production cycle U	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
	staticizing cycle U	سیکل ایستاسازی
	stirling cycle U	سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
	storage cycle U	سیکل انباره
	turnaround cycle U	مدت رفت و برگشت
	estrous cycle U	دوره فحلی
	cycle time U	زمان رفت و برگشت
	cycle time U	زمان تناوب عمل
	cycle time U	مدت چرخه
	cycle stock U	موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
	cycle stock U	موجودی فعال
	cycle stealing U	حلقه ربایی
	cycle stealing U	ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
	cycle stealing U	روشی که اجازه میدهد یک دستگاه جانبی بطور موقت کامپیوتر را ازدسترسی به مسیر
	cycle stealing U	مدت چرخه
	cycle stealing U	چرخه دزدی
	cycle time U	مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
	cycle time U	زمان
	cycle time U	زمان تناوب
	engine cycle U	سیکل کاری موتور
	duty cycle U	دوره کار
	duty cycle U	ضریب کار
	duty cycle U	چرخه کار
	display cycle U	چرخه نمایش
	design cycle U	چرخه طراحی
	cycle track U	راه دوچرخه رو
	cycle time U	مدت چرخه زمان چرخه
	cycle time U	زمان سیکل
	cycle time U	زمان دوره
	cycle spanner U	اچار مخصوص تعمیردوچرخه
	cycle of water U	گردش اب در طبیعت
	business cycle U	معادل cycle trade
	business cycle U	دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
	business cycle U	دور فعالیت بازرگانی
	business cycle U	دور کسب وکار
	business cycle U	دور اقتصادی
	business cycle U	دور تجاری
	business cycle U	دور بازرگانی
	budget cycle U	مراحل بودجه
	budget cycle U	گردش بودجه