English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
traffic control U کنترل عبور و مرور
traffic control U کنترل ترافیک
traffic control U کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
air traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
air-traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
air traffic control clearance U اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
Other Matches
traffic U انتقال دریانوردی
traffic U نقل
traffic U گذشتن
traffic U حرکت سیر
traffic U تجارت هدایت شده
traffic U امد و شد حمل و نقل
traffic U مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic U داده پیام دریافتی
traffic U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
through traffic U عبور یکسره
through traffic U شد امد ترانزیتی
through traffic U امد و رفت ترانزیتی
through traffic U ترافیک ترانزیتی
traffic U اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic U تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic U مبادله کالا
traffic U تجارت
traffic U تجمع مدافعان
traffic U مخابره
traffic U کالا
traffic U داد وستدارتباط کسب
traffic U عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic U امد وشد رفت وامد
one-way traffic U عبوریکطرفه
traffic U شد وامد
two-way traffic U محلعبوردوطرفه
traffic U امد وشدکردن
traffic U تردد کردن
traffic U تجارت غیرقانونی
traffic U رفت و امد وسایل نقلیه
traffic U ترافیک
traffic U امد و شد
traffic U رفت و امد
traffic U عبور و مرور
traffic U امد و رفت
merging traffic U ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
emerging traffic U جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
There is heavy traffic. U ترافیک سنگین است.
traffic paint U خط کشی راه
traffic lane U خط شد امد
traffic lane U مسیر عبور و مرور
to regulate the traffic U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
airfield traffic U عبورو مرور در فرودگاه
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic release U ساعت عبور ازاد خودروها
traffic sign U لوحه نشانه گذاری
traffic sign U تابلو نشانه گذاری
traffic sign U علامت عبور و مرور
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
traffic signal U چراغ راهنمایی
The traffic is heavy. U ترافیک سنگین است.
traffic sign U تابلو علایم
traffic peak U تیزه شد امد
traffic circle U دایرهی یک طرفه
traffic court U دادگاه عبور و مرور
air traffic U رفت و آمد هواپیمایی
traffic designer U نقشه کش رفت و امد
traffic circles U دایرهی یک طرفه
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
bus traffic U رفت و امد اتوبوسها
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
container traffic U تراکم حمل و نقل کانتینرها
traffic warden U فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
traffic jam U ترافیکوراهبندانسنگین
merging traffic U ترافیکخیابانفرعیاتوبان
transit traffic U عبور ترانزیتی
traffic volume U بار شد و امد
traffic volume U حجم امد و شد
outgoing traffic U جاده به راستای بیرونی
traffic signal U نشانه روشن
traffic stream U جریان امد و شد
traffic congestion U راهبندان سنگین
stop-and-go traffic U ترافیک سپر به سپر
dense traffic U ترافیک سنگین
heavy traffic U ترافیک سنگین
traffic stream U جریان رفت و امد
traffic stud U سنگ راه
traffic stud U گلمیخ چهارگوش
traffic lanes U خطترافیک
generated traffic U شد امد ایجادی
density of traffic U تراکم رفت و امد
local traffic U رفت و امد محلی
motor traffic U رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor traffic U رفت و امداتومبیلها
public traffic U رفت و امد همگانی
railway traffic U امد و شد راه اهن
railway traffic U عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
road traffic U رفت و امد خیابان
road traffic U ترافیک جاده ترافیک خیابان
road traffic U امد وشد خیابان
telecommunication traffic U ترافیک ارتباطات
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
density of traffic U تراکم ترافیک
density of traffic U پر پشتی امد و شد
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
gyratory traffic U امد و شد چرخنده
gyratory traffic U شد امدچرخشی
freight traffic U رفت و امد بار
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
inbound traffic U مسیر خارج از کشور
induced traffic U ترافیک القایی
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
traffic lane U یک خط جاده برای یک مسیر
eligible traffic U حد عبورمجاز مسیرها
telephone traffic U ترافیک تلفنی
tidal traffic U امد و شد ناقرینه
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic density U شدت عبور و مرور
street traffic U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
traffic induit U شد امد القایی
turning traffic U ترافیک پیچ دار
traffic density U تراکم امد و شد
traffic density U فشار امد وشد
moving traffic U ترافیک در حال حرکت
traffic density U سنگینی شد امد
traffic density U پرپشتی شد امد
traffic flow U کشش ترافیک
traffic flow U کشش عبور ومرور
traffic density U تراکم عبور و مرور
tidal traffic U شد امدنابرابر
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
traffic island U بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
traffic cut U گره شد امد
traffic light U چراغ راهنمایی
traffic lights U چراغ راهنمایی
street traffic U ترافیک [جاده]
traffic density U تکاشف عبور و مرور
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
traffic intensity U شدت عبور و مرور
traffic induit U ترافیک القایی
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
high speed traffic U امد شد سریع
high speed traffic U رفت و امدسریع
high speed traffic U ترافیک سریع
continuous traffic line U خط پر امد و شد
broken traffic line U خط گسسته برای امد و شد
daylight traffic line U خط منع ایاب ذهاب روزانه
domestic air traffic U رفت وامد هواپیماهای داخلی
domestic air traffic U خطوط هوایی داخلی
piggy back traffic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
telephone traffic recorder U ثبات ترافیک
road traffic offences U جرائم راهنمایی و رانندگی
traffic signals ahead U چراغراهنمایپیشرواست
goods traffic [British E] U رفت و آمد بار
a low-traffic road U خیابان کم رفت و آمد
to bring traffic to a standstill U ترافیک را متوقف کردن
to block [hold up] (the) traffic U ترافیک را نگه داشتن
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
to obstruct [tie up] (the) traffic U مانع ترافیک شدن
to obstruct [tie up] (the) traffic U رفت و آمد را سد کردن
goods traffic [British E] U حمل و نقل بار
airport traffic area U منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
to regulate the flow of traffic U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
rush-hour traffic U ساعت شلوغی ترافیک
rush-hour traffic U وقت شلوغ رفت و آمد
air traffic section U قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
traffic on public roads U ترافیک [جاده]
traffic on public roads U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
broken traffic line U خط چین برای امد و شد
commercial road traffic U ترافیک جاده تجاری
in the case of traffic jam [congestion] U هنگام راهبندان سنگین
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
air traffic regulation and identificatio U سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
single lane [file] traffic U ترافیک تک خطی
domestic intercity freight traffic U حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
Turn left at the traffic lights. از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
to shift freight traffic from road to rail U حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
to divert [British E] / detour [American E] [the] traffic U منحرف کردن ترافیک
control U کاربری
self control U خودداری
self control U مسک نفس
self control U کف نفس
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
self control U قوه خودداری
to keep under control U تحت نظارت نگه داشتن
self-control U خودداری
control U کنترل کردن مهار کردن
control U مهار
control U نظارت و ممیزی کردن
control U کنترل
self-control U خویشتنداری
control U نظارت
self-control U خودگردانی
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control U بازرسی کردن
control U نظارت کردن تنظیم کردن
control U اختیار
control U فرمان
control U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control U کنترل کردن فرمان
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U کنترل کردن
control U بازرسی
control U نظارت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com