Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to roll up the enemy line
U
حمله جناحی
to roll up the enemy line
U
بخط دشمن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pierce the enemy's line
U
دشمن رخنه کردن
to pierce the enemy's line
U
در خط
enemy
U
دشمن
enemy
U
عدو
enemy
U
خصم
the enemy
U
کشتی دشمن
enemy
U
دشمن کردن
the enemy
U
نیروی دشمن
One enemy is one too many.
U
یک دشمن هم زیاد است
potential enemy
U
دشمن حتمی
potential enemy
U
دشمن اصلی
alien enemy
U
دشمن خارجی
We cloced in on the enemy .
U
حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
arch enemy
U
ابلیس
arch enemy
U
شیطان
arch enemy
U
دشمن بزرگ
no enemy is insignificant
U
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
be your own worst enemy
<idiom>
U
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
enemy state
U
حکومت دشمن
to locate the enemy
U
جای دشمنی را معین کردن
to fight with the enemy
U
همراه = با
enemy state
U
دولت دشمن
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
enemy forces
U
نیروهای دشمن
One enemy is too many, a hundred friend are too few.
<proverb>
U
یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
enemy in liken of friend
U
دشمن در لباس دوست
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like.
<proverb>
U
گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
U
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
Enemy troops poured into the city.
U
سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
U
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions .
U
توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
roll out
U
از حافظه جمع کردن
roll
U
غل دادن
roll
U
غلتک زدن
roll
U
گردکردن
roll
U
بدوران انداختن
roll
U
غلتیدن
roll
U
غلت خوردن گشتن
roll
U
تراندن
roll
U
تردادن
roll
U
تلاطم داشتن
roll
U
غلطیدن
roll
U
غلتاندن غلت دادن
roll
U
نورد
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll out
U
ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll
U
طومار
roll
U
لوله
roll
U
توپ
roll
U
صورت
roll
U
فهرست پیچیدن
roll on/roll off
U
بارگیری- تخلیه
roll
U
چیز پیچیده
roll
U
چرخش گردش
roll
U
غلتک
roll
U
غلتش ناو
roll
U
غلطیدن ناو
roll up
U
اندوختن
roll in
<idiom>
U
باقیمت بالایی رسیدن
roll around
<idiom>
U
برگشتن
roll up
U
چرخیدن
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up
U
جمع اوری کردن تاسیسات
roll up
U
رویهم جمع شدن
roll up
U
انباشتن
to roll on
U
صاف کردن
to roll on
U
غلتیدن
to roll on
U
اسان رفتن
to roll by
U
صاف رفتن
to roll by
U
غلتیدن
roll up
U
جمع کردن
roll out
U
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll
U
انحراف به چپ یا راست
roll
U
دوران حول محور طولی غلطش
roll
U
ناوش
roll
U
ناویدن
roll
U
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll
U
چرخش توپ والیبال
roll
U
فهرست
roll
U
نورد کردن
roll
U
طاقه
roll out
U
سر خوردن هواپیما
roll out
U
دویدن هواپیما روی باند
to roll by
U
اسان رفتن
roll on roll off
U
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll in
U
در حافظه پهن کردن
roll-on/roll-off
U
بارگیری- تخلیه
roll
U
ثبت
roll on roll off
U
روش بارگیری مستقیم ناو
bottom roll
U
غلطک ماتریسی
jelly roll
U
نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
roll reversal
U
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll scroll
U
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll up one's sleeves
<idiom>
U
سخت تلاش کردن
jelly roll
U
رولت
breaking down roll
U
نورد شکست
jack roll
U
چرخ چاه
roll stand
U
مقام نورد
crushing roll
U
غلتکسنگشکن
break down roll
U
پیش نورد
roughing roll
U
پیش نورد
call the roll
U
حاضر و غایب کردن
call the roll
U
حضور و غیاب کردن
western roll
U
غلطیدن افقی از روی میله
wire roll
U
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll
U
ضربات مداوم
drum roll
U
تندزنی
eastern roll
U
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
roll over credit
U
اعتبار گردان
roll paper
U
کاغذ لولهای
to call the roll
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
roll pass
U
کالیبر نورد
roll pass
U
رخده نورد
shoulder roll
U
چرخیدن روی شانه ها
blooming roll
U
دستگاه نوردشمشه
pancake roll
U
گوشتو...درستمیشود
roll back
U
عمل تنزل دادن
roll back
U
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back
U
عقبگرد
grooved roll
U
نورد شیاردار
sausage roll
U
نوعیغذاباسوسیس
spring roll
U
مربوطبهغذایچینی
toilet roll
U
دستمالتوالت
roll back
U
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
To roll up the map. ,
U
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To roll up ones sleeves.
U
آستینهارابالازدن
grooved roll
U
غلطک شیاردار
pancake roll
U
کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
roll back
U
عقب کشی
roll call
U
حاضر و غایب
blooming roll
U
نورد شمشه
sheet roll
U
نورد ورق
bed roll
U
رختخواب پیچ
bead roll
U
صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
roll film
U
فیلملولهای
bed roll
U
خاموت انکادره
muster roll
U
دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
roll back
U
عقب کشیدن
backing roll
U
غلطک پشت بند
back up roll
U
غلطک پشت بند
roll back
U
قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
giant roll
U
تاب
To call the roll. Roll-call.
U
حاضر غایب کردن
dummy roll
U
نورد کور
cross roll
U
نورد عرضی
period of roll
U
زمان تناوب چرخش
striking off the roll
U
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
rock'n'roll
U
رقص راک اندرول
rock'n'roll
U
رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll
U
رقص راک اندرول
rock and roll
U
رقص بحنبان وبچرخان
angle-roll
U
ابزار گرد
pick and roll
U
ایجاد سد و چرخش
straightening roll
U
غلطک مستقیم کنی
edge-roll
U
ابزار سه ربع گرد
roll of honour
U
لیست افتخار
period of roll
U
دوره تناوب
to be on the pay roll
U
مواجب یا مزد گرفتن
hot roll
U
نورد کردن داغ
roll of thunder
U
غرش رعد
idle roll
U
غلطک کور
dummy roll
U
غلطک کور
roll call
U
شیپورجمع
drag roll
U
غلطک کششی
roll call
U
حضور و غیاب
swing roll
U
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
the roll of a ship
U
غلت کشتی
the roll of the sea
U
غلت یا موج اب دریا
roll call
U
نامیدن افراد
to be on the pay roll
U
جزوکارمندان یا مزدوران بودن
roll of honour
U
صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
muster roll
U
دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
to roll one's eyes
<idiom>
U
نشان دادن بی میلی
[بی علاقگی]
به انجام کاری
[اصطلاح مجازی]
roll call
U
حضور و غیاب سازمانی
cold roll
U
نورد کردن در حالت سرد
cogging roll
U
دستگاه نورد اولیه شمش
chilled roll
U
نورد سخت کننده
chest roll
U
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pay roll
U
لیست پرداخت حقوق
pay roll
U
لیست حقوق
roll-calls
U
حاضر و غایب کردن
roll call
U
حاضر و غایب کردن افراد
roll forward
U
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll-call
U
حاضر و غایب کردن
universal roll
U
نورد یونیورسال
roll axis
U
محور غلطش
pilger roll
U
غلطک زائر
roll kitchen
U
اشپزخانه متحرک
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
universal roll
U
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
plate roll
U
غستگاه نورد صفحه
roll housing
U
پایه دستگاه نورد
hip-roll
U
تیر چوبی نبش
roll forward
U
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
intermediate roll stand
U
مقام نورد میانی
Roll the blanket round yourself.
U
پتو رابدور خودت بپیچ
center disc roll
U
غلطک دیسکی
roll piercing process
U
روش نورد مایل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com