English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
Other Matches
police U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police U اداره شهربانی
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police U کردن
known to the police U دارای سابقه در شهربانی
police U حفظ نظم وارامش
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
police U شرطه
police U پلیس
police U شهربانی
police U پاسبان
riot police U پلیسضدآشوب
police constable U پلیسباپائینتریندرجه
Metropolitan Police U نیرویپلیسلندن
police officers U مامور پلیس
police officers U پاسبان
police officers U افسر شهربانی
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
police court U دادگاه خلاف
to register with the police U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
chief of police U رئیس شهربانی
police officers U افسر پلیس
police officer U مامور پلیس
police power U نیروی پلیس
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
police calls U استمداد پلیس
police court U ضابطین شهربانی
police court U کلانتری
police court U محکمه خلاف
police headquarters U اداره کل شهربانی
police licence U ضرورت شعری
police magistrate U رئیس دادگاه لغزش
police office U کلانتری
police office U پاسگاه پلیس
police power U دادگاه پلیس
police reporter U خبرنگارنظامی
police reporter U مخبر پلیس
police officer U پاسبان
police officer U افسر شهربانی
police officer U افسر پلیس
under police surveillance U تحت نظر پلیس
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
the police headquaters U اداره کل شهربانی
the police are on his track U شهربانی اوراتعقیب میکند
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
sergeant in the police U سرپاسبان
punitive police U نیروی شهربانی که بمحلی می فرستندو حقوق افرادبایدازاین محل داده شود
prefect of police U رئیس شهر بانی
police power U نیروی انتظامی
police station U کلانتری
police raid U حمله ناگهانی پلیس
police raid U ورود ناگهانی پلیس
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
police dog U سگ پلیس
police dog U سگ نگهبان
police forces U نیروی پلیس
police forces U نیروی انتظامی
police station U مرکز پلیس
police station U ایستگاه پلیس
police stations U کلانتری
police stations U مرکز پلیس
police stations U ایستگاه پلیس
police force U نیروی انتظامی
police force U نیروی پلیس
police force U دادگاه پلیس
border police U پلیس مرزبانی
police state U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police state U حکومت پلیسی
police states U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states U حکومت پلیسی
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
frontier police U پلیس مرزبانی
police forces U دادگاه پلیس
air police U دژبان نیروی هوایی
military police U دژبان
police district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
copper [police officer] U پاسبان [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
armed forces police U دژبان نیروهای مسلح
copper [police officer] U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
The thief surrender himself to the police. U سارق خود را تسلیم پلیس کرد
the report goes U چنین گویند
report U مدرک
report U گواهی
report U صدا
report U شهرت
report U انتشار
report U معرفی کردن خود
report U گزارش دادن
report U گزارش دیدبانی
report U شایعه
report U گزارش دادن به
report U صدای شلیک
report U اطلاع دادن
report U گزارش
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report U خبر
report U خبردادن
A posse of police officers and soldiers U یک دسته از پاسبان و سرباز
The police officer took down the car number . U افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
command report U گزارش فرماندهی
annual report U گزارش سالیانه
annual report U گزارش سالانه
feeder report U گزارشات تکمیلی
error report U گزارش خطا
draft report U گزارش نیمه نهایی
docking report U گزارش تعمیر ناو
contact report U گزارش اخذ تماس
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
detailed report U گزارش مشروح
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
to make out a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
to draw up a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report cards U کارنامه
report card U کارنامه
quarterly report U گزارش سه ماهه
press report U گزارش خبری
periodic report U گزارش دورهای
report generator U نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator U برای تامین گزارش کامل
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U تولیدگزارش
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
report program U برنامه گزارش
report writer U گزارش نویسی
report writer U نویسنده گزارش
schedule report U گزارش زمانبندی شده
school report U گزارش اموزشگاه
report generator U مولد گزارش
report generator U گزارش زا
of good report U نیک نام
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
progress report U گزارش پیشرفت کار
management report U گزارش مدیریت
internal report U گزارش داخلی
readiness to report U حاضر جوابی
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
report file U فایل گزارش
report generation U گهارش زایی
report generation U تولید گزارش
self report inventories U پرسشنامههای خودسنجی
to report oneself U حاضر شدن وخود را معرفی کردن
technical report U گزارش فنی
subemit a report U گزارش دادن
submit a report U گزارش دادن
survey report U گزارش بازرسی
feeder report U گزارشات بعدی
i saw the report in the rough U من پیش نویس این گزارش رادیدم
hot report U اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
hot report U گزارش مهم
flash report U گزارش برق اسا
flash report U گزارش انی
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
to report for duty U برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
status report U گزارش وضعیت
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
interim report U گزارش پیشرفت کار
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
final report U گزارش نهایی
situation report U گزارش وضعیت
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
snap report U گزارش فوری یا انی
viva report U گزارش شفاهی
fitness report U تعرفه خدمتی
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
project technical report U گزارش فنی پروژه
project technical report U گزارش فنی طرح
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
report tothe director U خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
report program generator U زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
report progarm generator U زبان ار- پی- جی
a true and accurate report U گزارشی درست و دقیق
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
practical extraction and report language U زبان برنامه نویسی مفسر
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
practical extraction and report language U برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com