Perdic | to paste up a playbill | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 46 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	to paste up a playbill U	اگهی نمایش بدیوارزدن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	playbill U	برنامه نمایش
	playbill U	اعلان نمایش
	paste U	عمل گرفتن یک بخش از متن با داده از یک نقط ه و درج آن در نقط ه دیگر.
	paste U	درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
	paste U	الصاق
	paste U	درج وصله
	paste U	سر هم کردن سرهم بندی کردن
	paste U	وصله کردن
	paste U	چسباندن
	paste U	خمیر
	paste U	چسب
	paste U	سریش
	paste U	گل یاخمیر
	paste U	نوعی شیرینی چسباندن
	paste U	چسب زدن به خمیر زدن
	puff paste U	ادم پفکی
	puff paste U	ادم توخالی
	puff paste	پفک
	puff paste U	نان شیرینی پف کردن
	puff paste	خمیر پف دار
	scissors and paste U	تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
	thieving paste U	مایع مخصوص اغشتن شاغول اندازه گیری عمق مخزن ناو
	to paste something with paper U	کاغذ روی چیزی چسباندن
	puff paste U	خمیر هزارلا [غذا و آشپزخانه]
	puff paste U	خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
	puff paste U	خمیر ورقه ای [غذا و آشپزخانه]
	puff paste U	خمیر پای فرانسوی [غذا و آشپزخانه]
	Paste Special U	در یک متن
	Paste Special U	درج یک شی خاص
	aluminum paste U	تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
	cement paste U	خمیر سیمان
	cut and paste U	عمل گرفتن بخشی از متن یا داده از یک نقظه و درج در آن چیز دیگر
	cut and paste U	بریدن و چسباندن
	foundation paste U	شفته
	library paste U	نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
	library paste U	چسب نشاستهای
	lime paste U	اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
	lime paste U	خمیر اهک
	lime paste U	چسب اهک
	paste board U	مقوا
	paste board U	کارت
	tooth paste U	خمیر دندان
	saturated soil paste U	خمیر خاک اشباع
	live copy paste U	کپی الصاق مستقیم
	paste wood filler U	بتونه چوب

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy