English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to morrow week U از فردا یک هفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
morrow U فردا
morrow U روز بعد
on the morrow U روز بعد
on the morrow U فردای انروز
Take no thought of the morrow. U نگران فردا [آینده] نباش.
morrow [Old English] U فردا [ آینده]
the day a to morrow U پس فردا
on the morrow of the war U چون جنگ پایان یافت
the bill will mature to morrow U سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
a week U یک هفته
A whole week U یک هفته تمام
per week U هر هفته
for a week U برای یک هفته
this d. a week U یک هفته از امروز
next week U هفته گذشته
last week U هفته گذشته
week U هفته
week U هفت روز
week end U اخر هفته
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
inside of a week U در یک هفته کمتر
gang week U هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
A week from today U هفت روز پس از امروز
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
passion week U هفته مصیبت
passion week U هفته پیش از رستاخیز مسیح
week day U روز معمولی هفته
tomorrow week U هشت روز دیگر
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
Holy Week U هفتهی مقدس
work week U کارهفته
rag week U هفتهایکهدرآنبرایامورخیریهپولجمعمیکنند
inside of a week U کمتر از یک هفته
She is week and wet. U آدم شل و ولی است
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
We stayed at the seaside for one week . U یک هفته کنا ردریا ماندیم
Every day of the week but Sundays. U همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com