Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to interrupt any one's speech
U
سخن کسیرا گسیختن
to interrupt any one's speech
U
صحبت کسیرا قطع کردن
to interrupt any one's speech
U
در میان سخن کسی امدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupt
U
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt
U
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt
U
خط وقفه که فعال شده است
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
interrupt
U
اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupt
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt
U
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt
U
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
U
وقفه
interrupt
U
توقف
interrupt
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupt
U
توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupt
U
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt
U
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupt
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt
U
قطع کردن
interrupt
U
گسیختن
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupt
U
منقطع کردن
interrupt
U
جدا کردن
external interrupt
U
وقفه خارجی
non maskable interrupt
U
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
vectored interrupt
U
وقفه برداری
interrupt vector
U
بردار وقفه
automatic interrupt
U
قطع خودکار
automatic interrupt
U
وقفه خودکار
vectored interrupt
U
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
interrupt handler
U
گرداننده وقفه
interrupt driven
U
وقفه گرا
To interrupt someone. To butt in.
U
تو حرف کسی دویدن
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
to interrupt a friendship
U
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
priority interrupt
U
وقفه اولویت
interrupt a connection
U
قطع شدن یک اتصال
program interrupt
U
قطع برنامه
to interrupt a view
U
جلو منظرهای را گرفتن
scanned interrupt
U
وقفه پویش شده
program interrupt
U
وقفه برنامه
system interrupt
U
وقفه سیستم
interrupt serrice routine
U
روال سرویس وقفه
daisy chain interrupt
U
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
machine check interrupt
U
وقفه بررسی ماشین
To interrupt someone . To cut some one short.
U
حرف کسی را قطع کردن
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
inner speech
U
گفتار درونی
to get any ones speech
U
موفق بشنیدن نطق کسی شدن
the f.of speech
U
قوه گویایی یاناطقه
speech
U
قوه ناطقه سخنرانی
speech
U
حرف
speech
U
گفتار
speech
U
صحبت نطق
speech
U
گویایی
speech
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speech
U
وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speech
U
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech
U
مدار مجتمع با صوت تولید شده .
speech
U
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speech
U
سخن
d. of a speech
U
سخن رانی
d. of a speech
U
ادای نطق
speech
U
تولید کلمات صوتی با بررسی صدا
to hear any ones speech
U
سخنرانی
subvocal speech
U
گفتار ناملفوظ
clipped speech
U
حذف مطلب
to deliver a speech
U
نطق یاسخنرانی کردن
make a speech
U
سخنرانی کردن
to hear any ones speech
U
کسیراگوش کردن
figure of speech
U
استعاره
violent speech
U
نطق تند یا سخت
Queen's speech
U
جلسهسخنرانیملکه
speech therapist
U
گفتاردرمانگر
reported speech
U
نقلقول
clipped speech
U
سخن کوتاه و با نفوذ
to stumble in one's speech
U
درسخنرانی اشتباه کردن
figure of speech
U
صنایع ادبی
stilted speech
U
مطنطن گویی
speech synthesizer
U
ترکیب کننده گفتاری
speech synthesis
U
ترکیب کلام امیزش سخن
indirect speech
U
نقل قول غیر مستقیم
incisive speech
U
سخن رک
incisive speech
U
سخن تند یا زننده
impediment in speech
U
گره زبان گیر
impediment in speech
U
لکنت زبان گره
laconic speech
U
کم گویی
distractable speech
U
حواسپرتی کلامی
digital speech
U
گفتار دیجیتالی
part of speech
U
ادات سخن
figures of speech
U
صنایع بدیعی
speech therapy
U
گفتار درمانی
maiden speech
U
نخستین نطق شخص
parts of speech
U
اقسام کلمه
labyrinthine speech
U
پریشان گویی
speech synthesis
U
ترکیب گفتاری
speech scrambling
U
نفوذ در شبکه مکالماتی دخالت در شبکه صوتی و به هم زدن ان
speech recogintion
U
شناخت کلام
speech recogintion
U
تشخیص کلام
part of speech
U
بخش گفتار
speech recogintion
U
بازشناسی کلام
speech recogintion
U
تشخیص گفتار
speech disorders
U
اختلالهای گویایی
organs of speech
U
اندامهای گفتار
speech center
U
مرکز گویایی
pressure of speech
U
فشار تکلم
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
slow of speech
U
کندزبان
He delivered a historic speech.
U
نطق تاریخی یی ایراد کرد
His speech was in the nature of an apology.
U
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
Upon his arrival , he delinered a speech .
U
به محض ورود نطقی ایراد کرد
consensus evidenced by speech
U
اجماع قول
simile
[rhetorical figure of speech]
U
تشبیه
[استعاره ]
[گفتار لفظی]
His speech gripped the television viewers ( audience ).
U
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com