Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to give the ball away
U
توپ را
[از دست]
دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Give me a call! or
[Give me a ring!]
U
به من زنگ بزنید
[بزن]
!
into a ball
U
نخ راگلوله کنید
ball
U
ساچمه
ball
U
توپ دور از دسترس توپزن
ball
U
توپ
ball
U
ساچمه توپ
ball
U
گلوله توپ
three ball
U
مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
to a. the ball
U
توشدن
no ball
U
اصطلاحیدرورزشچوگان
to a. the ball
U
اماده انداختن
to a. the ball
U
توپ رانشان دادن
on the ball
<idiom>
U
باهوش
have something on the ball
<idiom>
U
باهوش ،زرنگ
have a ball
<idiom>
U
روزگارخوش داشتن
best ball
U
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
ball
U
بیضه
ball
U
گرهک
ball
U
گلوله
ball
U
ایام خوش
four ball
U
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
ball
U
مجلس رقص
ball
U
بال
[رقص]
ball
U
بقچه
[کاموا ]
ball
U
گوی
ball
U
توپ بازی مجلس رقص
ball
U
کانون
[کاموا]
ball
U
رقص
ball
U
گلوله کردن
fuzz ball
U
گیاه قارچی
fuzz ball
U
قارچ
Now that you're here, it's a whole new ball game.
U
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
pink ball
U
توپصورتی
ball-flower
U
[ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
red ball
U
توپقرمز
rugby ball
U
توپلاستیکی
follow the ball
U
دنبال توپ فرستادن
That's the way the ball bounces.
<idiom>
U
موضوع اینطوری است.
[اصطلاح روزمره]
a whole new ball game
<idiom>
U
یک ماجرای کاملا متفاوت
free ball
U
توپ بی صاحب
squash ball
U
توپاسکوآش
ball pens
U
روان نویس ها
The ball was out of bounds.
U
توپ خارج
[از زمین بازی]
بود.
cork ball
U
توپچوبپنبهای
to pass the ball to somebody
U
توپ را به کسی پاس دادن
brown ball
U
توپقهوهای
to keep the ball moving
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to let the ball do the work
U
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
bowling ball
U
توپبولینگ
game ball
U
توپ بازی
fuzz ball
U
سماروغ
fuzz ball
U
چتر مار
to stay on the ball
<idiom>
U
تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
lead ball
U
کلاهکتوپی
ivory ball
U
توپعاجی
hockey ball
U
توپهاکی
green ball
U
توپسبز
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
cricket ball
U
توپبازیگریکت
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
high ball
U
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
fuzz ball
U
گوشت زیادی
ball pens
U
خودکار ها
marine ball
U
نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
live ball
U
توپ در جریان
live ball
U
توپ زنده
ground ball
U
توپ در جریان
ground ball
U
توپ زنده
She is a ball of fire.
U
دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
nine ball billiard
U
بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
object ball
U
گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
palm the ball
U
رانینگ
play the ball
U
حفظ توپ با دریبل
play the ball
U
با دریبل صاحب توپ شدن
carry the ball
<idiom>
U
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
gutter ball
U
گویی که به شیار میافتد
hand ball
U
توپ بازی با دست
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
long ball
U
پرتاب از دور به دروازه
jump ball
U
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump ball
U
جمپبال
medicine ball
U
توپ چرمی
tennis ball
U
توپتنیس
lose of ball
U
لورفتن توپ
medicine ball
U
توپ پر تمرینی مدیسین بال
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
net ball
U
یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
held ball
U
گرفتن همزمان توپ
hard ball
U
baseball =
get the ball rolling
<idiom>
U
شروع چیزی
playground ball
U
توپ پلاستیکی کودکان
pool ball
U
هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
snow ball
U
گلوله برف
snow ball
U
با گلوله برف زدن
sour ball
U
کلوچه سخت ترش مزه
spot ball
U
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
square ball
U
پاس عرضی
squat under the ball
U
توپگیری با شیرجه
ball pen
U
خودکار
[نوشت افزار]
lost ball
U
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
straight ball
U
پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
small ball
U
پرتاب بی حالت
sit on the ball
U
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
play ball with someone
<idiom>
U
شرکت منصفانه
provisional ball
U
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
puff ball
U
یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
punch ball
U
گلابی تمرین بوکس
punch the ball
U
مشت کردن دروازه بان
push ball
U
بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
racket ball
U
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
running with the ball
U
با توپ دویدن
shadow ball
U
تمرین گوی اندازی
sit on the ball
U
بازی محافظه کارانه
keep one's eye on the ball
<idiom>
U
keep the ball rolling
<idiom>
U
اجازه فعالیت دادن
ball pen
U
روان نویس
[نوشت افزار]
flat ball
U
گوی بولینگ خارج از بازی
ball joint
U
توپی اتصال
wash ball
U
صابون دستشویی
ball ammunition
U
مهمات مانوری
ball ammunition
U
فشنگ مانوری
volley ball
U
والیبال
track ball
U
گوی پیگردی گوی شیار
anchor ball
U
گوی لنگر
to swat the ball away
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
ball bearings
U
یاطاقان ساچمهای
ball bearings
U
کاسه ساچمه
ball bearings
U
بلبرینگ ساچمهای
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
working ball
U
گوی با سرعت و چرخش کافی
ball game
U
ورزش یا بازی با توپ
ball back
U
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
ball joint
U
توپی
ball hawking
U
کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking
U
دفاع خوب
ball hawk
U
مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk
U
مدافع پرقدرت
ball flower
U
گل سینه
ball cushion
U
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
ball control
U
تسلط به توپ
ball control
U
حفظ توپ
ball control
U
مهار توپ
ball carrier
U
بازیگری که با توپ میدود
ball boy
U
توپ جمع کن
ball bearings
U
بلبرینگ
ball bearing
U
یاطاقان ساچمهای
ball bearing
U
کاسه ساچمه
cannon ball
U
پرش با بدن جمع
cannon ball
U
سرویس چکشی
cannon ball
U
گلوله توپ
crystal ball
U
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball
U
انتن رادار
to kick a ball
U
زدن
to kick a ball
U
توپی را
to kick a ball
U
توپ زدن
to keep the ball rolling
U
رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
short ball
U
شوت کردن کوتاه توپ
[فوتبال]
long ball
U
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
to muff a ball
U
از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to open the ball
U
اول رقصیدن
ball bearing
U
بلبرینگ ساچمهای
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing
U
بلبرینگ
masked ball
U
بال ماسکه
masked ball
U
رقص با هیئت مبدل
masked ball
U
رقص با نقاب
ball of clay
U
توپبرایساختسفال
track ball
U
گوی نشان
to play ball
U
توپ بازی کردن
to open the ball
U
پیش قدم شدن
movement off-the-ball
U
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
flat ball
U
توپ کاشته
earth ball
U
دنبلان
ball winder
U
نخپیچ
ball stand
U
محلتوقفتوپ
drop ball
U
انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
drop ball
U
دراپ بال
ball peen
U
توپکنوکچکش
beach ball
U
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
dead ball
U
توپ خارج ازبازی
dead ball
U
توپ مرده
darning ball
U
زیر رفویی
cue ball
U
گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
ball games
U
شرایط وضعیت
ball games
U
هماورد
eat the ball
U
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
eight ball billiard
U
بیلیارد امریکایی
fish ball
U
کوفته ماهی وسیب زمینی
fire ball
U
گلوله
fire ball
U
توپ
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
fire ball
U
نارنجک
fir ball
U
جوزصنوبر
fir ball
U
چلغوزه
blue ball
U
توپآبی
eye ball
U
تخم چشم خال سیاه هدف
eye ball
U
سیاهی چشم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com