English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to connect to frame U اتصال به بدنه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
connect U پیوستن
connect U مدت زمانی که کاربر دارد یک سیستم محاورهای میشود
connect U وضعیت یک مودم برای ارسال داده روی یک خط ارتباطی
connect U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
connect U اتصال دو نقط ه مدار یا شبکه ارتباطی
connect through U از وسط اتصال دادن
to connect [to] U وصل کردن [به]
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect U متصل کردن
connect U بستن
connect U مربوط کردن
connect U وصل کردن
connect U حرکت موفقیت امیز
connect U ضربه موفق در پایگاه دوم
connect U ضربه کارساز
connect U ارتباط رخها
connect time U زمان اتصال
connect in series U بطور سری اتصال دادن
connect in parallel U بطور موازی اتصال دادن
connect node U کد اتصال
to connect with a flight U به پرواز [دیگری] وصل شدن
Do the trains connect? U [خط] قطارها به هم اتصال دارند؟ [برای عوض کردن قطار]
direct connect modem U مدم اتصال مستقیم
frame-up U توط ئه
frame-up U پرونده سازی
frame U قاب کردن
frame U 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
saw frame U کمان اره
frame U بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
frame U قاب چارچوب کمان
frame up U دوز وکلک
frame up U دسیسه
K-frame U قاببصورتحرفk
frame up U توط ئه
ox frame U قابی که گوشههای چلیپایی دارد
to frame someone U کسی بیگناه را متهم کردن
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
frame U و مرز اطراف فضای پنجره
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
frame U قواره
frame U بدن
frame U چهارچوب
frame U شاسی
frame U تنظیم کردن
frame U صحنه
frame U پاپوش درست کردن
frame U چهارچوب تنه
frame U ساختمان
frame U منطق اسکلت
frame U قاعده
frame U بیان کردن
frame U چارچوب
frame U فرمول
frame U قاب کردن قاب گرفتن
frame U قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame U دنده عرضی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame U کالبد
frame U تنه
frame U فریم
frame U استاتور استخوان بندی
frame U هیکل حالت موقتی
frame U کنترل هایی
frame U قاب کادر
frame U سازه
frame U باربست
frame U قاب
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
freeze-frame U قاب ایستا
head of frame U سرقاب
metal frame U قالبفلزی
overhead frame U قالببالایسر
frame push U اهرم فشاردهنده
freeze-frame U قاب ایستایی
burner frame U سوخت
burner frame U قالب
cold frame U سرما دورکن
time frame U مدت لازم
two light frame U پنجره دوچشمه
frame stile U قالبنردبانی
two light frame U پنجره دو قلو
time frame U چارچوب زمانی
portal frame U قالبدرگاهی
roller frame U قالبدورانی
sash frame U حمایلقاب
frame of mind U حالتذهنیفرد
box-frame U قاب صندوقی
warp frame U قاب چله
frame agreement U توافق اولیه
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
climbing frame U وسیلهایمخصوصبازیکودکان
wire frame U قالبفلزی
sill of frame U آستانهقاب
timber frame U قالبچوبی
track frame U قالبشیار
vertical frame U قالبعمودی
to frame an answer U پاسخی را طرح کردن
walking frame U قالبچهارپا
warping frame U قالبپیچنده
web frame U قالبشبکهای
door-frame U چارچوب در
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
frame of reference U چهارچوب داوری
door frame U چارچوب در
frame antenna U انتن چارگوش
frame frequency U بسامد صحنه
frame house U خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
frame of an apparatus U شاسی
frame of hachsaw U کمان اره چکی
frame of hachsaw U کلاف اره چکی
frame partition U جداگر سازه دار
frame partition U تیغه تیرپایهای
frame partition U تیغه قالبی
frame work U چهارچوب
distribution frame U مقسم
crane frame U چارچوب جرثقیل
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
frame-ups U پرونده سازی
frame-ups U توط ئه
window frame U قاب پنجره
window-frame U قاب پنجره
bar frame U تیرک قاب
base frame U چهارچوب زیر دستگاهها
beacon frame U فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
belt frame U اسکلت محیطی بدنه هواپیما
c frame press U پرس با قالب "سی " شکل
casement frame U قاب بازشو
chassis frame U چارچوب شاسی
full frame U قاب کامل
pack frame U کوله پشتی زین دار
open frame U هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
page frame U قالب صفحه
page frame U قاب صفحه
picture frame قاب عکس
piling frame U داربست
plan frame U چارچوب برنامه
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
reference frame U دستگاه مقایسهای
space frame U قاب سه بعدی
spinning frame U چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
mirror frame U جعبه اینه
machine frame U چارچوب دستگاه
mast frame U قاب چهارگوش
main frame U کامپیوتر بزرگ
magnet frame U یوغ اهنربایی
track roller frame U قالبگردندهشیاردار
intermediate distribution frame U مقسم میانی
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
wood frame construction U ساختمان با استخوانبندی چوبی
gap frame press U پرس "سی " شکل
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
micro to main frame U پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
locomotive frame drilling machine U دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
frame of mind (good or bad) <idiom> U
double frame hobbing machine U دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
middle rial of door frame U قیدچه
top and bottom rail of door frame U پاسار
sewing: sewing frame U ماشیندوخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com