Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thread bare
U
فرش کهنه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
bare
U
خالی
to bare
U
برهنه کردن
to bare
U
آشکارکردن
to bare
U
عریان کردن
to bare
U
لخت کردن
bare of
U
عاری از
bare of
U
تهی از
bare
U
بدون روکش
bare
U
بدون روپوش لخت
A bare (thank you ) .
U
یک تشکر خشک وخالی
bare
U
لخت
bare
U
عریان
bare
U
عاری
bare
U
ساده اشکار
bare
U
برهنه کردن اشکارکردن
bare faced
U
روگشاده
bare base
U
پایگاه اشغال نشده
bare handed
U
بی اسلحه
A bare hourse .
U
اسب لخت ( بدون زین ودهنه وغیره )
bare base
U
پایگاه اماده نشده
bare base
U
فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
bare board
U
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
bare board
U
برد خالی
bare boat
U
قرار داد اجاره کشتی
bare faced
U
بیحیا
bare bow
U
کمان لخت
bare handed
U
بی وسیله
bare handed
U
دست تنها
to lay bare
U
اشکارکردن
lay bare
U
ابراز کردن
lay bare
U
برهنه کردن
his bare word
U
قول خشک وخالی او
to lay bare
U
برهنه کردن
under bare poles
U
با دکل خالی بی بادبان
bare wire
U
سیم بدون روکش
bare wire
U
سیم لخت
bare wire
U
سیم بدون روپوش
bare subsistence
U
زندگی بخور و نمیر
bare machine
U
ماشین لخت
bare king
U
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
bare faced
U
بیشره
The room is bare of furniture .
U
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
bare boat charter
U
اجاره دربست وسیله نقلیه
thread
U
سیم
thread
U
مثل نخ باریک شدن
thread
U
رشته رشته شدن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
U
رگه
thread
U
رشته
thread
U
موجی کردن
thread
U
نخ کشیدن به
thread
U
بند کشیدن
thread
U
رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread
U
شیار برجستگی
thread
U
نخ
thread
U
ریسمان
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
U
ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread
U
فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread
U
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread
U
نخ یاقیطان
thread
U
قیطان
thread
U
دنده پیچ
thread
U
دنده دار کردن مارپیچ
thread
U
پیچ کردن
thread
U
دندانه
thread
U
نخ کردن
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
weft thread
U
ریسمانتاریشکل
death thread
U
تهدید به مرگ
warp thread
U
تارشیاری
sewing thread
U
نخ خیاطی
thread count
U
[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
hang by a thread
<idiom>
U
metallic thread
U
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
thread fineness
U
[ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
thread fineness
U
نمره نخ
thread fineness
U
ظرافت نخ
silver thread
U
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
thread trimmer
U
آرایندهنخ
thread take-up lever
U
اهرم بالا-پائینبرندهنخ
inside thread
U
دنده داخلی قلاویز
inside thread
U
مارپیچ داخلی
gold thread
U
گلابتون زر
external thread
U
دنده خارجی
english thread
U
پیچ و مهره انگلیسی
direction of thread
U
جهت پیچ
direction of thread
U
سوی پیچش پیچ
cut a thread
U
پیچ تراشیدن
butterss thread
U
شیار اره
angular thread
U
پیچ تحت زاویه
angular thread
U
پیچ وی شکل
air thread
U
لعاب خورشید
air thread
U
مخاط شیطان
mercury thread
U
مارپیچ جیوهای
nut thread
U
پیچ مهره
thread guide
U
راهنماینخ
rubber thread
U
ریسمانلاستیکی
trapezoidal thread
U
دندههای ذوزنقهای
thread the needle
U
پاس دقیق از بین مدافعان
thread tap
U
قلاویز
stepped thread
U
کولاس پیچی ناقص
stepped thread
U
پیچ ناقص کولاس
stair thread
U
کف پله
screw thread
U
پای پیچ
screw thread
U
حدیده
acme thread
شیار ذوزنقه ای
thread rubber separator
U
میانگیر نخدار
Our life is hanging by a thread .
U
زندگی مابه تار مویی بند است
left hand thread
U
پیچ چپ گرد
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com