English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thin board U لا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thin U نازک
thin U رقیق کردن لاغر کردن
thin U نازک شدن
thin U کم پشت کردن
thin U تیم متوسط
thin U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thin U رقیق کردن
thin U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin U پنجره نمایش داده شده تک خط
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thin U با یک فاصله کم بین دو سطح
thin U کم کردن
thin U نازک کردن
thin U لاغر
thin U نزار
thin U کم چربی
thin U کم پشت
thin U رقیق
thin U کم مایه
thin U باریک
thin U بطور رقیق
thin U کم جمعیت
thin U رقیق و ابکی
thin U سبک
through thick and thin U درهمه حالی
thin skinned U پوست نازک
thin skinned U دارای پوست نازک
thin film U لایه نازک
thin film U غشای نازک
thin skinned U نازک نارنجی
thin Ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل loaxial و اتصالات BNC و محدود به چند متری میشود
thin bearded U تنک ریش
thin bearded U کوسه
thick and thin U راسخ
thick and thin U در دشواری وسهولت
thick and thin U در هر حال
as thin as lath <idiom> لاغر
wafer-thin U بینهایتنازکومسطح
thin skinned U حساس
wear thin <idiom> U بی ارزش شدن
into thin air <idiom> U بطور کامل
wear thin <idiom> U به مرور زمان لاغر شدن
as thin as a rake <idiom> U مثل نی قلیان
through thick and thin <idiom> U دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
out of thin air <idiom> U ازهیچ یا ازهیچ جا
thin layer chromatography U کروماتوگرافی لایه نازک
thin film memory U حافظه غشایی نازک
to vanish into thin air <idiom> U گم و گور شدن
spread oneself too thin <idiom> U با یک دست چند هندوانه برداشتن
thin plate battery U باتری صفحه نازک
thin plate weir U سرریز لبه تیز
skate on thin ice <idiom> U ریسک کردن
It vanished into thin air. U دود شد ورفت هوا
to vanish into thin air <idiom> U آب شد و به زمین رفت
thin walled cylinder U استوانه جدار نازک
thin window display U نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
to vanish into thin air <idiom> U دود شد و به هوا رفت
magnetic thin film U غشاء نازک مغناطیسی
magnetic thin film U فیلم نازک مغناطیسی
thin film circuit U مدار غشایی نازک
thin boards for inlaid work U لای مثلث
magnetic thin film memory U حافظه فیلم نازک مغناطیسی
The guy vanished into thin air . U طرف یکدفعه غیبش زد
Thick ( sparse , thin ) hair . U موی پرپشت ( کم پشت )
thin boards for inlaid work U لای بغل شیش
i got it over board U انرادرکشتی اوردم
i/o board U تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
by the board U از طرف پهلوی ناو
across the board U سرجمع
go by the board U از ناو پرت شدن
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
over the board U بازی شطرنج حضوری
To get on board. U سوار کشتی شدن
to board out U بیرون ازخانه خود غذاخوردن
to go on board U سوارکشتی شدن
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
across the board یکسره
board U پانسیون شدن
board U مقوا
board U کشتی
board U تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board U سکوی شیرجه
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
above board به طور آشکار
board U برد
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board U میزشوریادادگاه
board U اغذیه
board U غذای روی میز
board U میز غذا
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board U جلد کردن تخته
above board U بی حیله
board U تخته پوش کردن
board U سوارشدن بکنارکشتی امدن
board U منزل کردن
board U هیات
board U هیئت ژوری
board U هیئت کمیسیون
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
board U تخته حاوی نقشه
board U سوار
board U شدن
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board U تابلوی امتیازات
board U صفحه یامیز شطرنج
board U روکش کردن
board U تابلو
board U تخته
board U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board U صفحه مدار
across the board U شامل تمام طبقات
board U وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
sea board U کناره دریا
sea board U کناردریا
backing board U تختهپشتیبان
sea board U دریاکنار
sea board U خط ساحلی
side board U میز دم دستی
seguin board U تخته سگن
shoulder board U پیش فنگ
selection board U هیات گزینش
shoe board U علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
scaffold board U تخته زیر پا
range board U طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
populated board U یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
three ply board U تخته سه لا
press board U مقوای فشرده
programmer board U برد برنامه ریز
range board U میز تنظیم مسافت
story board U مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
runing board U رکاب
running board U تخته رکاب اتومبیل
scaffold board U تخته چوب بست
mortar board U کلاه چتر گوش دانشکده
scale board U تخته نازک
switch board U تابلوی برق
switch board U صفحه تقسیم برق
switch board U صفحه کلید برق یاتلفن
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board U مقوای ضخیم
splash board U سپر پاشنه قایق
spring board U تخته شیرجه
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
status board U تابلو وضعیت
status board U تابلوی وضعیت
system board U برد سیستم
takeoff board U تخته پرش طول
sliding board U سراشیبی
side board U میز پا دیواری
side board U میز کناری
side board U میز قفسه دار
terminal board U تخته ترمینال
terminal board U تخته کلم
terminal board U محوراتصال سیمها
terminal board U تخته اتصال سیم
tea board U سینی
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
sliding board U سرسره
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
sounding board U تخته موجدصدا
sounding board U کمان ویولن وتار
sounding board U عامل انتشار عقاید
drawing board U میز نقشه کشی
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board U برای نیم پانسیون
for full board U برای تمام پانسیون
drawing board U تخته رسم
bulletin board U board bulletin electronic
bulletin board U تابلوی اعلانات
bulletin board U تخته بولتن
mother board U تخته اصلی
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
managing board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging U خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board U لب بام
clap-board U [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board U [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
soffit board U زیربند
governing board U کمیته حاکمه
board of managers U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
sandwich board U آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board U میزاتو
half board U هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
diving board U تختهی شیرجه
bread-board U تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board U لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board U تختهی نان بری
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
board games U بازی روی تخته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com