English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thermal waves U امواج گرمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
waves U موج
new waves U نیوویو
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U موج زدن
waves U موج رادیویی
waves U هیجان
waves U موجی بودن موج زدن
waves U خیزاب
waves U فر موی سر دست تکان دادن
make waves <idiom> U ایجاد دردسر
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
crashing waves U امواج خروشان
brain waves U امواج مغزی
bed waves U موج بستر
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
assault waves U موجهای هجوم
tidal waves U موجهای پس از زمین لرزه
gravitational waves U امواج گرانشی
gravitational waves U امواج جاذبه
gravity waves U امواج ثقلی
the waves of the sea U امواج دریا
radio waves U امواج رادیویی
metric waves U موجهای متری
train of waves U قطار موج
incoherent waves U امواج همدوس
hertzian waves U امواج هرتز
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
ground waves U امواج زمینی
the waves of the sea U خیزابهای دریا
tidal waves U امواج جزرومدی
sound waves U صوت
shock waves U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock waves U موج ضربت
shock waves U موج ضربه
shock waves U موج ضربهای
sound waves U موج صوتی
transcription of seismic waves U آوانویسیارتعاشزمینی
detection of seismic waves U ردیابامواجمرتعش
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
amplification of seismic waves U تقویتکنندهامواجمتزلزل
visualization of seismic waves U تجسمارتعاشاتزمینلرزه
The waves were mountain - high . U موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
The infantry attacked in waves . U پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
deep water waves U موجهای زیرابی
thermal U مربوط به گرما
thermal U نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
thermal U دمایی
thermal U گرمایی
thermal U کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
thermal U گرم
thermal U حرارتی
thermal protection U محافظت حرارتی
thermal radiation U تشعشع حرارتی
thermal radiation U تابش حرارتی
thermal reservoir U منبع گرمایی
thermal reservoir U منبع گرما
thermal resistor U ترمیستور
thermal printer U چاپگر حرارتی
thermal power U توان حرارتی
thermal power U مقدار حرارتی
thermal pollution U الودگی گرمایی
thermal ionization U یونش گرمایی
thermal insulation U عایق کاری گرمایشی
thermal insulation U عایقکاری در برابرگرما
thermal insulation U گرمابندی
thermal instability U ناپایداری حرارتی
thermal resolution U حداقل اختلاف حرارت
thermal resolution U حداقل سنجش حرارت
thermal scanning U غربال گرمایی
thermal unit U واحدسنجش گرما
thermal treatment U عملیات گرمایی
thermal wax U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
thermal switch U سویچ حرارتی
thermal stress U ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
thermal stress U تنش حرارتی
thermal springs U چشمههای اب گرم
thermal spring U چشمه اب گرم
thermal shock U تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
thermal shadow U سایههای حرارتی
thermal pollution U آلودگی گرمایی
thermal imagery U عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
thermal flux U شار گرمایی
thermal decomposition U تجزیه گرمایی
thermal crossover U تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
thermal conductivity U رسانندگی گرمایی
thermal conductivity U رسانائی گرمایی یا حرارتی
thermal conductance U گرمارسانایی
thermal conductance U گرمارسانندگی
thermal capacity U فرفیت گرمایی
thermal battery U باطری حرارتی
thermal ammeter U امپرسنج حرارتی
thermal effects U اثرات حرارتی
thermal agitation U اغتشاش گرمایی
thermal sensitivity U حس دما
thermal flux U شار گرما
thermal devices U ابزارهای حرارتی
thermal dissociation U تفکیک گرمایی
thermal effect U اثر گرما
thermal fatigue U خستگی حرارتی
thermal exposure U میزان جذب حرارت
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
thermal gradient U گرادیان دما
thermal expansion U انبساط حرارتی
thermal excitation U برانگیختگی گرمایی
thermal equilibrium U تعادل گرمایی
thermal imagery U عکاسی مادون قرمز
thermal enrichment U گرمافزونی
thermal energy U انرژی گرمایی
thermal emission U تابش حرارتی
thermal efficiency U راندمان حرارتی
thermal effect U اثر گرمایی
differential thermal analysis U تجزیه گرمایی تفاضلی
coefficient of thermal expansion U ضریب انبساط حرارتی
british thermal unit U واحد بریتانیایی گرما
internal thermal resistance U مقاومت حرارتی داخلی
lattice thermal resistivity U مقاومت ویژه گرمایی شبکه
british thermal unit U واحد گرمایی بریتانیا
thermal coefficient of expansion U ضریب انبساط حرارتی
thermal critical point U نقطه تبدیل حرارتی
thermal critical point U نقطه توقف
thermal critical point U نقطه ی بحرانی حرارتی
thermal agitation voltage U اثر گرما
thermal wax transfer printer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com