English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the trumpets blows U شیپورها صدا می کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feast of trumpets U عیداول سال یهودکه دوروزاست ودران دوروزکرنامی نوازند
blows U ذوب
blows U گداختگی
blows U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blows U دمیدن
to come to blows U دست بگریان شدن
to come to blows U جنگ کردن
To come to blows . U دست به یقه شدن ( نزاع کردن )
To come to blows with someone . U با کسی کتک کاری کردن
come to blows <idiom> U شروع به جنگیدن کردن
blows U ضربه
blows U دمیدن هوا
blows U جوشیدن
blows U وزیدن
blows U در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
blows U ترکیدن
blows U ضربت
blows U صدمه
blows U وزش نواختن
blows U دمیدن مکش هوا
blows U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
blows U ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
blows U هدر دادن موقعیت
blows U دمیدن پرتاب محکم توپ
fall to blows U دست به گریبان شدن
way the wind blows <idiom> U چیزی که اتفاق میافتد
to fall tl blows U اغازجنگ نهادن
to fall tl blows U دست بگریبان شدن
to exchange blows U جنگ کردن
to exchange blows U دست بگریبان شدن
exchange of blows U تبادل ضربه
lay on blows U ضربت زدن
deliver a series of blows U بمباران حریف
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com