English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
test town U شهر مورد ازمایش
test town U شهرمورد نمونه گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
town U شهرک
Get out of town! <idiom> U جدی می گی؟ [اصطلاح روزمره]
Get out of town! <idiom> U شوخی میکنی؟ [اصطلاح روزمره]
It's all over town. <idiom> U این خبر درشهر پراست.
new town U شهرتازهسازیکهبتدریجدرحالصنعتیشدنباشد
go to town <idiom> U
out of town U بیرون شهر
town U شهر
town U شهرک
town U قصبه
town U شهر کوچک قصبه حومه شهر
from out of town U از بیرون [از]
the town U گردش وسیاخت درشهر
town U شهر
town U شهر کوچک
town U خرده شهر
from out of town U از خارج [از شهر]
town U شهر کوچک
To be the talk of the town. U سرزبانها افتادن
to live out of town U در بیرون از شهر زندگی کردن
She is the talk of the town . U همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
The town has a European look. U این شهر قیافه اروپایی دارد
assize town U شهر مقر دادگاه جنایی
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
Is there a bus into town? U آیا اتوبوس برای شهر هست؟
town crier U جارچی
town criers U جارچی
Company town U شهرک کارگران
principal town U شهر عمده
provincial town U شهرستان
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
country town U شهرستان
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Road Town U توانائیدرقضاوتعادلانه
w kilometres of the town U در2 کیلومتری شهر
town wall U باروی شهر
town planner U مهندس شهرساز
town meeting U انجمن بلدی شورای شهری
town meeting U انجمن شهری
town manager U شهردار انتصابی
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
town council U انجمن شهرداری
town council U انجمن شهر
town clerk U کارمند شهرداری یافرمانداری
to patrol a town U شهری را گشت زدن
the outskirts of the town U حومه شهر
satellite town U پیراشهر
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
in the navel of the town U در ناف شهر
man about town U مرد فعال اجتماعی وجهانی
we fixed in the town U در شهر ماندیم
home town U زادشهر
boom town U شهرصنعتیشده
small-town U کم سروصدا
small-town U شهرستانی
small-town U وابسته به شهرهای کوچک
shanty town U بیغوله
shanty town U گدامحله
shanty town U کوخگاه
shanty town U حصیرآباد
home town U خاستگاه
home town U زادگاه
home town U شهر موطن
George Town U نام محلهای در شهر واشنگتن در آمریکا
George Town U بندر جرج تاون
Cape Town U بندر کیپ تاون
post town U شهری که پستخانه مستقل دارد
he has a fine p in the town U اوخانه خوبی در شهر دارد
town houses U گدا خانه دارالمساکین
town houses U خانه شهری
town halls U تالار شهرداری یا فرمانداری
town hall U تالار انجمن شهر
to work out of town U در حومه [بیرون] شهر کار کردن
town hall U تالار شهرداری یا فرمانداری
county town U شهر مقراستاندار
county town U حاکم نشین استان
town planning U شهرسازی
town house U گدا خانه دارالمساکین
town house U خانه شهری
ghost town U شهر متروک
town halls U تالار انجمن شهر
town halls U عمارت شهرداری
town halls U کاخ شهرداری
town hall U کاخ شهرداری
town hall U عمارت شهرداری
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Which bus goes to the town centre? U کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
A single town and two different rates!. <proverb> U یک شهر و دو نرخ؟!.
small country town U شهرستان کوچک
We painted the town red . U تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
He cried the news all over the town . U با داد وفریاد خبررا ؟ رشهر پرکرد
to paint the town red U عربده کردن
to paint the town red U مستی کردن اشوب کردن
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
paint the town red <idiom> U اوقات خوشی داشتن
He is a bih shot ( noise ) in this town . U جزو کله گنده های شهر است
The town is famous for its hot springs . U این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
test U امتحان کردن
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
test U امتحان محک
u test U ازمون یو
t test U ازمون تی
test U ازمایش کردن
test course U مسافت ازمایش
test U معاینه کردن
x o test U ازمون ضربدر و دایره
z test U ازمون " زی "
test U ازمایش کردن امتحان
self test U خودازمایی
test U معیار
self test U ازمایش خودکار
test value U نمره ازمون
test U محک زدن
test U محک
test U ازمودن کردن
f test U ازمون اف
test U امتحان
test U تست کردن ازمایش
test U تست
test U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test U آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
test U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test U قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
test U آزمون
test U اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test U عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
test U اختیار
test U تست
test U امتحان
to do a test U امتحان کتبی نوشتن
test U آزمایش
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
test U بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
substitution test U ازمون جانشین سازی
subjective test U ازمون غیرعینی
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
sorting test U ازمون دسته بندی
spinning test U تست ویژگیهای چرخش هواپیما
spiral test U ازمون مارپیچ
spot test U ازمایش فوری
standardized test U ازمون میزان شده
omnibus test U ازمون مختلط
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
stilling test U ازمون استیلینگ
stripping test U ازمایش زدودن
stripping test U ازمایش زدودگی
system test U ازمون سیستم
szondi test U ازمون زوندی
test bay U میدان ازمایش
test bed U میز ازمایش
test bed U صفحه ازمایش
test bias U سوداری ازمون
test chart U لوحه بینایی سنجی
test clip U گیره ازمایش
test construction U ازمون سازی
nonverbal test U ازمون غیرکلامی
nonlanguage test U ازمون غیر کلامی
test data U دادههای ازماینده
test bay U حوزه ازمایش
test battery U مجموعه ازمون
occupational test U ازمون شغلی
tapping test U ازمون ضربه زدن
objective test U ازمون عینی
tensile test U ازمایش کششی
tensile test U ازمون کششی
tensile test U ازمایش کشش
test age U سن ازمونی
test announcement U اعلام نتیجه ازمایش
test announcement U نتیجه ازمایش
test bar U میله ازمایش
slump test U ازمایش فرو نشستن
similarities test U ازمون شباهتها
puncture test U ازمایش قدرت نارسانایی
recognition test U ازمون بازشناسی
recall test U ازمون یاداوری
reasoning test U ازمون استدلال
rattler test U ازمایش تردی
rattler test U ازمایش تورق
random test U ازمایش نامنظم
put to test U امتحان کردن
put to test U ازمودن
performance test U ازمون عملکردی
proverbs test U ازمون ضرب المثلها
performance test U ازمون عملی
personality test U ازمون شخصیت
post test U پس ازمون
one sided test U ازمون یکسویه
preliminary test U ازمایش مقدماتی
oseretsky test U ازمون اوزرتسکی
ordering test U ازمون رده بندی
sign test U ازمون علامتها
shop test U ازمایش کارگاهی
one tailed test U ازمون یک دامنه
opposites test U ازمون کلمات متضاد
shearing test U ازمون برشی
shear test U ازمایش برشی
oral test U ازمون شفاهی
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com