English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
terrain spotting U تجسس کردن زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
spotting U تشخیص دادن
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
spotting U تشخیص محل گلوله
mine spotting U کشف مین
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
mine spotting U کشف و علامت گذاری مین
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
range spotting U تخمین مسافت کردن
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
spotting charge U خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
spotting scope U دوربین روی سه پایه
terrain following U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین
terrain U عوارض زمین
terrain U زمین ناحیه
terrain U سرزمین
terrain U زمین عملیات
terrain U زمین
terrain U نوع زمین
terrain U زمینه
terrain evaluation U ارزیابی وضع زمین
terrain exercise U تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
terrain features U عوارض زمین
terrain features U پستی وبلندیهای زمین
terrain return U انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
terrain relief U شکل فاهری زمین
variable terrain U زمین متغیر
variable terrain U زمین دوعارضه
all-terrain vehicle U وسیلهنقلیهبلند
terrain relief U پستی وبلندی زمین
terrain return U اکوی زمینی
terrain evaluation U بررسی وضع زمین
terrain corridor U دالان تاکتیکی زمین
compartments of terrain U قسمتهایی از زمین
difficult terrain U زمین دو عارضه
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
key terrain U زمین حساس
key terrain U زمین مهم
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
terrain avoidance U ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
terrain analysis U تجزیه و تحلیل زمین عملیات
terrain appreciation U ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
terrain avoidance U اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
terrain corridor U دالان زمینی
compartments of terrain U دهلیزهای زمین
key terrain features U عوارض حساس زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com