Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 34 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tarred worked
U
قیر اندود کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tarred
U
داریسطحقیراندودشده
worked
U
کار کردن
worked
U
موثر واقع شدن عملی شدن کار
worked
U
قطعه کار
worked
U
فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
worked up
U
تهییج شده
worked up
U
ترغیب شده
worked up
U
ازکار در امده
Everything worked out well.
U
همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
worked up
<idiom>
U
عصبانی ،نگران
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
It worked.
U
آن کار کرد.
worked
U
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
worked
U
کارخانه
worked
U
اثارادبی یا هنری
worked
U
نوشتجات
worked
U
عملکرد
worked
U
زیست عمل
worked
U
وفیفه
worked
U
شغل
worked
U
کار
worked
U
استحکامات
worked
U
عملی شدن
worked
U
کارکردن
worked
U
موثر واقع شدن
worked
U
کوشش
worked
U
عمل کردن
worked
[been successful]
<past-p.>
U
کار کرده
over worked man
U
مهره شطرنج پر مسئولیت
gold worked steel
U
فولاد اصلاح شده
The people wondered how the contraption worked.
U
مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
I drew blank every time . None of my tricks worked .
U
هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com