English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
switching central U مرکز تلفن خودکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
switching U راه گزینی
switching U سویچینگ
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
switching U نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
switching U خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
switching U بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
switching U مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
packet switching U راه گزینی بسته کوچک
switching algebra U جبر گزینشی
switching circuit U مدار راه گزین
switching circuit U مدار گزینشی
switching device U تجهیزات سوئیچینگ
switching function U تابع راه گزین
switching kit U جعبه اتصال
switching kit U جعبه کلید تلفن
switching network U شبکه راه گزینی
switching theory U تئوری سوئیچینگ
packet switching U ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
no load switching U سوئیچینگ بی باری
circuit switching U انتخاب مدار
context switching U راه گزینی قرینه
faulty switching U سوئیچینگ ناقص
head switching U فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
line switching U راه گزینی خطی
line switching U خط گزینی
lobe switching U کلید زنی انتن
message switching U پیام گزینی
circuit switching U مدارگزینی
switching variable U متغیر راه گزینی
bank switching U راه گزینی محدوده
circuit switching U راه گزینی مداری
aerial switching U کلیدزنی انتن
beam switching U کلیدزنی انتن
brand switching U تغییر مصرف از یک نام به نام تجارتی دیگر
switching center U مرکز راه گزینی
automatic message switching U راه گزینی خودکار پیام
automatic message switching U switching message
automatic message switching U انتخاب خودکار پیام
automatic mode switching U راه گزینی حالت خودکار
international switching center U مرکز سوئیچینگ بین المللی
telephone switching technique U تکنیک مراکز تلفن خودکار
telephone switching technique U اصول اتصالات تلفنی
message switching center U مرکز گزینش پیام
telephone switching technique U فن سوئیچینگ تلفن
central U گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central U واحد محاسبات و منط ق
central U که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central U کلمه با طول کوتاه
central U کامپیوتر مرکزی
central U فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
central U واحد ورودی و خروجی
central U ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central U مرکزی
central reserve U سکوی میانی
central station U نیروگاه مرکزی
central strip U جداکننده جهات
central strip U نوار میانی
central tendency U تمایل به مرکز
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central site U سایت مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
central war U جنگ عمده
central war U جنگ عمومی
central column U ستونمرکزی
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central defender U مدافعوسطی
central nave U کلیسایمرکزی
central reservation U مرکزرزروکردن
central circle U دایرهوسط
central incisor U دندانپیشینمرکزی
central screw U پیچمرکزی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central stile U چهارچوبدربمیانی
Central America U آمریکایمرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
central load U بار مرکزی
central load U نیروی وارد به مرکز
central head U فشار مرکزی
central office U دفتر مرکزی
central office U مرکز تلفن
central office U تلکس و تلگراف
central bank U بانک مرکزی
central pith U هسته یا مغز چوب
central gyrus U شکنج مرکزی
central exchange U مرکز تلفن خودکار
central fissure U شیار مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
central city U شهر مرکزی
central government U حکومت مرکزی
central city U مرکز شهر
central canal U مجرای مرکزی
central planning U برنامه ریزی مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central exchange U مرکزتلکس
central heating U حرارت مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central processor U پردازنده مرکزی
central reserve U سکوی وسط
central position U وضعیت مرکزی
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
Central Intelligence Agency U مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
central angle of arch U دهانه کمان
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
central pumping station U تلمبهخانه
central pumping station U مرکزی
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central angle at crest U فرجه ستیغ
top central manhole U حفرهمیانیورودفرد
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
central control desk U اطاق فرمان اصلی
central control desk U میزفرمان مرکزی
central control panel U مرکز کنترل
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central treaty organization U انگلستان
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
central telegraph office U مرکز تلگراف اصلی
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
telephone central office U مرکز تلفن خودکار
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
central mixing plant U مرکز اختلاط بتن
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
central information file U سیستم اصلی ذخیره داده
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
central pastry kitchen U اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
central refueling provisions U سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com