English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
swing gates U دریچههای گردان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gates U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gates U دریچه
gates U فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
gates U پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gates U دریچه تنظیم اب در مخزن سد
gates U دروازه شروع اسکی
gates U قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gates U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates U مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gates U مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gates U تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates U زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gates U قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
gates U راه تغذیه لشعلث
gates U گیت
gates U وسایل ورود ورودیه
gates U مدخل دریجه سد
gates U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gates U مدخل
gates U سوزن اتصال به یک FET
gates U یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
gates U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gates U دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
gates U پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gates U در بزرگ
gates U پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
gates U دروازه
logic gates U گیتهای منطقی
tail gates U دریچههای قسمت انتهائی سد
circular type gates U دریچههای نوع استوانهای
gates opening indicator U شاخص باز شدن دریچه ها
let it have its swing U بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing U جنبانیدن
swing saw U اره کانهای نوسان دار
swing up U درحال تاب خوردن
swing up U بدن راازمیله بالاکشیدن
swing U اونگان شدن یا کردن
swing U اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing U ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing U هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing U اهتزاز
swing U تاب نوسان
swing U پیچیدن موازی اسکیها
swing U تاب خوردن
swing U چرخیدن
swing U نوسان کردن
swing U تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing U تاب دادن
swing U چرخ دادن چرخ تاب
swing U نوسان
swing U جنبش
swing U قطردوران قطر گردش
swing bucket U جراثقال نوسان دار
swing bucket U جراثقال گردان
swing roll U چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
swing from one's heels U ضربههای قدرتی
to make somebody swing U بدار آویختن کسی [اصطلاح روزمره]
to make somebody swing U کسی را دار زدن [اصطلاح روزمره]
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
forward swing U تاباولیه
voltage swing U نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
upward swing U نوسان به سمت بالا
to swing the lead U اززیر کار در رفتن
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
swing bridge U پل نوسان دار
swing bridge U پل گردان
frequency swing U انحراف فرکانس
downward swing U نوسان رو به پایین
compass swing U قطب نما انحراف طولی قطب نما
compass swing U چرخش خط محوری
boom swing U حیطه نوسان
boom swing U ناحیه لرزش
back swing U نوسان به عقب
swing door U در گردان
swing doors U در گردان
giant swing U تاب بلند
giant swing U افتاب یا مهتاب
swing bar U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bell U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
short swing U پیچهای با شعاع کم
swing voter U فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
hip swing U چرخ جلو روی پارالل
swing basket U سبد ابکشی
swing bowler U توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
There is not room no swing a cat . <proverb> U گربه را مجال گذز نیست .
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
grid voltage swing U تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
center swing bridge U پل میانگرد
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
german giant swing U افتاب شکسته
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
To shake ( swing , roll) ones hips . U قر دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com