Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
swing bowler
U
توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bowler
U
قدح ساز
bowler
U
مشروب خوارافراطی دائم الخمر
bowler
U
توپ انداز
bowler
U
بازیگربولینگ
bowler
U
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spin bowler
U
توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
seam bowler
U
توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد
pin bowler
U
بازیگری که مرتبا به میله بولینگ هدف گیری میکند
bowler's thumb
U
درد شست توپ انداز
bowler hat
U
یکجورکلاه
fast bowler
U
توپ انداز پرتاب سریع
medium pace bowler
U
توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
let it have its swing
U
بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing up
U
درحال تاب خوردن
swing saw
U
اره کانهای نوسان دار
swing up
U
بدن راازمیله بالاکشیدن
swing
U
اونگان شدن یا کردن
swing
U
قطردوران قطر گردش
swing
U
چرخیدن
swing
U
نوسان کردن
swing
U
تاب نوسان
swing
U
اهتزاز
swing
U
پیچیدن موازی اسکیها
swing
U
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing
U
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing
U
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing
U
اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing
U
تاب دادن
swing
U
جنبش
swing
U
نوسان
swing
U
جنبانیدن
swing
U
چرخ دادن چرخ تاب
swing
U
تاب خوردن
swing bucket
U
جراثقال گردان
swing bucket
U
جراثقال نوسان دار
swing roll
U
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
swing from one's heels
U
ضربههای قدرتی
to make somebody swing
U
کسی را دار زدن
[اصطلاح روزمره]
swing gates
U
دریچههای گردان
to swing the lead
U
خود را به ناخوشی زدن
to make somebody swing
U
بدار آویختن کسی
[اصطلاح روزمره]
get in the swing of things
<idiom>
U
به شرایط جدید عادت کردن
swing voter
U
فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
forward swing
U
تاباولیه
voltage swing
U
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
upward swing
U
نوسان به سمت بالا
to swing the lead
U
اززیر کار در رفتن
swing bridge
U
پل نوسان دار
swing door
U
در گردان
frequency swing
U
انحراف فرکانس
downward swing
U
نوسان رو به پایین
compass swing
U
قطب نما انحراف طولی قطب نما
compass swing
U
چرخش خط محوری
boom swing
U
حیطه نوسان
boom swing
U
ناحیه لرزش
back swing
U
نوسان به عقب
swing doors
U
در گردان
giant swing
U
تاب بلند
swing bell
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar
U
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing basket
U
سبد ابکشی
short swing
U
پیچهای با شعاع کم
hip swing
U
چرخ جلو روی پارالل
swing bridge
U
پل گردان
giant swing
U
افتاب یا مهتاب
swing frame grinder
U
دستگاه سنگ زنی نوسان دار
There is not room no swing a cat .
<proverb>
U
گربه را مجال گذز نیست .
the work is in full swing
U
کاربخوبی جریان دارد
center swing bridge
U
پل میانگرد
swing half turn
U
تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
grid voltage swing
U
تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
german giant swing
U
افتاب شکسته
To shake ( swing , roll) ones hips .
U
قر دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com