English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
subject of debate U موضوع دعوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
debate U منافره کردن مباحثه کردن
debate U مناقشه مباحثه کردن
debate U منافره
debate U مباحثه
debate U بحث
debate U مذاکرات پارلمانی منازعه
debate U بحث کردن
debate U گفتگو کردن
debate U سر و کله زدن
debate U مباحثه کردن
debate U مناظره کردن
debate U مذاکره کردن
parry of debate U دفاع درمنافره
political debate U بحث سیاسی
political debate U منازعه سیاسی
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
statement on the debate U بیانیه در مورد بحث
monetrarist keynesian debate U بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
monetrarist keynesian debate U اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
The incident set off a debate. U این رویداد بحثی را به راه انداخت [برانگیخت] .
conclusion [closure] of the debate U پایان [و نتیجه گیری] بحث
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. U در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
on the subject of U در خصوص
subject U درمعرض
to over a subject U موضوعی را با خنده بحث کردن
subject U مضمون
subject U مطلب زیرموضوع
subject U موکول به
subject U تحت مادون
subject U تحت تسلط
subject U در خطر
subject U مطیع کردن
subject U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject U در معرض قرار دادن
subject U موضوع
subject U مشروط
subject U مبحث موضوع مطالعه
subject U شخص
subject U ازمودنی
subject U جوهر واساس
subject U مطلب
subject U رعایا موضوع
subject U تبعه
subject U نهاد
subject U فاعل
subject U اتباع
subject U مبتدا
subject U تابع
subject U شیی موضوع
subject U فرد
wide of the subject U از موضوع پرت خارج ازموضوع
The subject under discrssion . U موضوعی که مطرح نیست
subject [topic] U موضوع
subject [topic] U عنوان
subject to being unsold U مشروط براینکه
subject matter U مطلب موضوع
Let's drop the subject. U از این موضوع صرف نظر کنیم .
to linger on a subject U روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
subject to the law U تابع یامطیع قانون
subject to the flood U دستخوش سیل
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
subject schedule U برنامه جزء جزء
subject schedule U برنامه موضوعی
subject of hire U مورد اجاره
subject index U فهرست موضوعی
subject in hand U مانحن فیه
subject and predicate U موضوع و محمول
subject and predicate U مبتداو خبر
subject and predicate U مسند الیه و مسند
nominative subject U اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
subject matter U موضوع اصلی
it is not subject to review U دران روا نیست
it is not subject to review U تجدید نظر
subject to tuberculosis U مستعد سل
subject to your approval U موکول به تصویب شما
subject to your approval U اگرشما تصویب نمایید
to expatiate on a subject U راجع یک موضوع زیادگویی کردن
to e. a person an a subject U کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to harp on a subject U زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
to be subject to an attachment U مشمول توقیف بودن
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
To emborider(embellish) a subject . U به موضوعی شاخ وبرگ دادن
I'll speak at length on this subject. U دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
to grind a person in a subject U مطلبی راخوب حالی کسی کردن
She turned the conversation to another subject. U او [زن] موضوع را [به چیزی دیگر] عوض کرد.
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
to revisit a subject of research U سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
subject to the british rule U تابع حکومت انگلیس
subject to the british rule U تحت تسلط دولت انگلیس
To bring up a topic . To introduce a subject . U مطلبی راعنوان کردن
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). U موضوع بحث وصحبت ما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com