English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
structures coding U برنامه نویسی ساخت یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coding U رمزگذاری
coding U کد گذاری چیزی
coding U صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد
coding U علامت گذاری
coding U کد گذاری
coding U کدگذاری
coding U رمزگردانی
coding U برنامه نویسی
coding delay U تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
coding form U ورقه برنامه نویسی
bar coding U علامت گذاری ستونی
automatic coding U برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
absolute coding U برنامه نویسی مطلق
coding form U فرم برنامه نویسی
coding room U اطاق رمز
symbolic coding U کدگذاری نمادی
symbolic coding U کدگذاری سمبلیک
symbolic coding U برنامه نویسی نمادی
relative coding U برنامه نویسی نسبی
program coding U کدگذاری برنامه
out of line coding U کدگذاری برون خطی
optimum coding U برنامه نویسی بهینه
numeric coding U برنامه نویسی عددی
modular coding U برنامه نویسی پیمانهای
Manchester coding U و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
Manchester coding U نیمه اول دوره زمانی نشان دهنده مقدار بیت
Manchester coding U روش کدگذاری داده و سیگنالهای زمانی که در ارتباطات به کار می رود
management coding U سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
in line coding U کدگذاری درون برنامهای
coding test U ازمون رمزگردانی
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
relative coding U برنامه نویس نسبی
structures U ساخت
structures U ساختار ساخت
structures U ساختار
structures U استخوان بندی
structures U سازمان سازمان دادن
structures U ساختمان اسکلت فلزی
structures U اساس
structures U بنیان
structures U ساختمان
structures U ترکیب سبک
structures U بنا
structures U تشکیلات دادن
structures U پی ریزی کردن ساختار
structures U سازمان
structures U سازه
structures U سبک
structures U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structures U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structures U روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی
structures U ساختار داده که به هر گره امکان اتصال به گرههای دیگر میدهد
structures U با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures U ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structures U نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
straight line coding U برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
temporary structures U ساختمانهای موقت
temporary structures U ساختمانهای موقتی
permanent structures U به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
permanent structures U ساختمانهای دائمی
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
discrete structures U ساختهای گسسته
data structures U ساختارهای داده
contributing structures U ساختارهای سهیم
access structures U ساختمان های قابل عبور و مرور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com