English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
strong point U نقطه مستحکم
strong point U پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To have a strong wI'll. U اراده قوی داشتن
strong U محکم سخت
strong U پر زور
strong U قوی
strong U نیرومند
come on strong <idiom> U فائق آمدن
they are 00 strong U نیروی انهاعبارت از 005 تن است
as strong as a horse [an ox] <idiom> U مثل گاو [پر زور]
strong nerved U قوی پی
strong arm U دست قوی
strong-willed U پراراده
strong-minded U باکله
head strong U سرسخت
strong wind U باد قوی
strong arm U قدرت
strong arm U اعمال زورکردن
He has a strong punch. U ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
He is strong-wI'lled. U آدم با اراده ای است
strong-willed U سرسخت
strong-willed U مصمم
strong-arm U قلدری کردن
strong-arm U اعمال زورکردن
strong-arm U قدرت
strong-arm U دست قوی
strong arm U قلدری کردن
strong wind U باد تند
strong suit U دست قوی
head strong U خودسر
strong minded U دارای افکار مردانه
strong minded U دارای فکر نیرومند
strong jump U جهش ابی شدید
strong drink U مشروب قوی و پر الکل
head strong U لجباز لجوج
strong nerved U قوی الاعصاب
head strong U خود رای
strong safety U مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
strong interaction U نیروی هسته ای قوی [فیزیک]
strong squar U خانه قوی شطرنج
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
In appiarance it is a strong building. U بظاهر ساختمان محکمی است
A strong (weak)coffee (tea,etc. ) U قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
strong vocational interest blank U رغبت سنج شغلی استرانگ
A good stiff ( strong ) alchoholic drink . U مشروب پرمایه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U محل شروع چیزی
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
point U محل
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
point U درصد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U دماغه
point out <idiom> U توضیح دادن
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U محل یا موقعیت
point U نشان میدهد
point U پوینت
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U نقط ه
the point is U اصل مطلب این است
near point U نقطه نزدیک
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
in point U مناسب
far point U برد بینایی
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
in point U بجا
in point U در خور
to the point U بجا
to the point U مربوط بموضوع
to come to a point U باریک شدن
three point U فن 3 امتیازی کشتی
point to point U نقطه به نقطه
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
zero point U نقطه صفر
The point is that… U چیزی که هست
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
point four U اصل چهار
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
to come to a point U بنوک رسیدن
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بطور نامربوط
off the point U بطور بی ربط
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
not to point U پرت بیجا
not to the point U خارج از موضوع
point U نقطه
point U نوکدار کردن
point U مرکز راس حد
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point U نوک گذاشتن
point U خاطر نشان کردن
point U نشان دادن
point U سر
point U مسیر
point U متوجه ساختن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U مرحله قله
point U گوشه دارکردن
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
on the point of going U در شرف رفتن
point U موضوع
point U جهت
point U درجه امتیاز بازی
point U نمره درس پوان
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
point U هدف
point U ماده اصل
not to point U بیرون از موضوع
point U نکته
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
point U پایان
point U تیزکردن
point U امتیاز
point U نقطه نوک
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U به سمت متوجه کردن
point U هدف گیری کردن
to point to something U به چیزی اشاره کردن
point U باریک کردن
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U نقطه گذاری کردن
point U حد
point U جهت مرحله
point U محل مرکز
point U مقصود
point U اصل
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U رسد نوک
point U نوک
point U راس
to point to something U به چیزی متوجه کردن
point U نشانه روی کردن
point U اشاره کردن
point scale U مقیاس امتیازی
pin point U کشف کردن
point size U اینچ
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
point spread U امتیاز قابل انتظار
point particle U ذره نقطهای
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
optimum point U نقطه ایده ال
point plotting U رسم نقطه
percentile point U نقطه صدکی
point target U اماج نقطهای
point target U هدف کوچک
penetration point U درجه نفوذ
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point protector U سرمداد
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
orbit point U نقطه لولای چرخش هواپیمادر هوا
optimum point U نقطه مطلوب
operating point U نقطه کار
quiescent point U نقطه استراحت
radix point U ممیز
radix point U نقطه مبنا
radix point U نقطه ممیز
rear point U قسمت نوک عقب دار
rear point U اخرین قسمت عقب دار
reentry point U نقطه باز گذشت
reentry point U نقطه بازگشت
reference point U نقطه مبنا
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
release point U نقطه رهایی
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
reorder point U نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
projection of a point U خط مصور
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
one point perspective U پرسپکتیو همرو یا موازی
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
octal point U ممیز هشت هشتی
objective point U مقصد
objective point U سمت مورد توجه
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
pour point U نقطه جاری شدن
pour point U نقطه ریزش
pour point U نقطه سیلان
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
principle point U مبداء اصلی
projection of a point U تصویر نقطه
reorder point U نقطه سفارش مجدد
pin point U اتی
point contact U کنتاکت نقطهای
point d'appui U نقطه اتکاء
point d'appui U پایه
point d'arret U نوک چنگالی شمشیر
point defect U نقص نقطهای
point designation U شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
point device U بسیار درست
point device U کاملا راست
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com