English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
straddle seat U تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddle U احاطه هدف
straddle U استرادل
straddle U گشاد با زی
straddle U تیر به هدف
straddle U سوارشدن
straddle U گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle U گشاد نشستن
to straddle the fence U نامطمئن بودن
straddle truck U نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
straddle trench U خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
straddle split U وضع باز پاها به طرفین
straddle vault U پرش پا باز ژیمناست
peach and straddle U بالا می کشیم وخرابش می کنیم
peach and straddle U وقتی حریف از پشت بغل کرده پای او را از وسط پا می گیریم
peach and straddle U لنکه
seat U پایه
seat U قسمت میانی زین اسب
seat U نیمکت
seat U جا
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
seat U صندلی
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat U نشیمنگاه
seat U نشیمنگاه مسند
take your seat U بنشینیدسرجای خودتان
seat U سرین
seat U حرکت تعادلی
seat U مقر
seat U جایگزین ساختن
seat U سکوی استقرار
seat U جایگاه نشاندن
seat U محل اقامت
seat U مرکز مقر
seat U کفل
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
rear seat U صندلیعقب
first officer's seat U صندلیخلباناول
dual seat U زینموتور
commander's seat U صندلیفرمانده
captain's seat U محلنشستنکاپیتان
country seat U خانهی اربابی
bench seat U صندلیاتومبیل
adjustable seat صندلی متحرک
valve seat U نشیمنگاه سوپاپ
country seat U خانهی بزرگ روستایی
double seat U صندلیدونفره
reel seat U جایگاهقرقره
seat back U پشتیصندلی
parliamentary seat U جای مجلسی
to resign one's seat U از جای مجلسی خود کناره گرفتن
book a seat U جا رزرو کردن
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
parliamentary seat U صندلی مجلسی
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
keay seat U جا خار
seat cover U پوششصندلی
seat stay U نگهدارندهصندلی
seat tube U تیوپصندلی
single seat U صندلییکنفره
Where is my seat(place) U جای من کجاست ؟
on the edge of one's seat <idiom> U ناآرام بودن
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
to induct into a seat U در جایی برقرار کردن
seat-belt U کمربند صندلی هواپیما
drive's seat U صندلی راننده
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
folding seat U صندلی تاشو
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat U صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat U حکومت نشین
governor's seat U حاکم نشین
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
hiking seat U تهته اتکای خم شونده در قایق
county seat U مرکز بخشداری
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
seat-belts U کمربند صندلی هواپیما
bucket seat U صندلی یکنفری
hot seat U صندلی برقی
hot seat U صندلی الکتریکی
seat belt U کمربند صندلی هواپیما
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat U صندلی عقب اتومبیل
box seat U صندلی لژ
bridge seat U تکیه گاه
bridge seat U پاشنه پل
judgement seat U دادگاه
jump seat U صندلی تا شو
the seat of pain U جای درد
primer seat U مقر چاشنی
seat angle U نبشی نشیمن
seat bars U میلههای تکیه گاه
the seat of pain U موضع درد
seat of government U مقر حکومت
seat of settlement U محل نشست ساختمان
seat of the pants U استفاده از تجربه
sliding seat U نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
pillion seat U جای اضافی در موتور سیکلت
mercy seat U تخت خدا
mercy seat U سرپوش رحمت
love seat U صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
key seat U جاخار
the seat thought U مرکز اندیشه یا فکر
key seat U شیار خار
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat reamer U جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver U آدم فضول
back-seat drivers U آدم فضول
valve seat grinder U دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
flat racing seat U خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
valve seat wrench U دریچهآچارپایه
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
seat-belt warning light U چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines. U کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com