English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
store and forward U انبارش و ارسال
store and forward U ذخیره و ارسال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
voice store and forward U ذخیره و ارسال صدا
Other Matches
store U اندوختن
store U مغازه بزرگ
store U انبار ناو
store U انبارکردن
store U دکان ذخیره
store U ذخیره
store U ذخیره کردن
store U دخیره کردن
store U انبارکردن اندوخته
store U انباره کردن
store U حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store U سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
store U می باقی می ماند
store U سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
store U واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store U ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
store U ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
in store <idiom> U آماده بوقوع پیوستن
store U فروشگاه
store U مغازه دکان
d. store U مغازه بزرگ
store U اندوختن انبار کردن
in store U اندوخته
in store U اماده
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
in store U موجود
store U موجودی
store U ذخیره اندوخته
store U مخزن
store U انباره
store of value U منبع ارزش
store U انبار
general store U فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
capacitor store U انباره خازنی
beam store U انبار پرتویی
bonded store U انبار گمرک
bonded store U انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
internal store U بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
local store U ذخیره محلی
The store across the street. U فروشگاه آنطرف خیابان
This way please. store across the street. U بفرمائید از این طرف
computer store U فروشگاه کامپیوتر
control store U انباره کنترل
pushdown store U انباره پایین فشردنی
external store U انباره خارجی
convenience store U خواربار فروشی کوچک
two level store U انباره دو سطحی
sand store U انبار ماسه
permanent store U انباره دائمی
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
set store on (by) <idiom> U خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
backing store U انباره پشتیبان
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
main store U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
department store U فروشگاه بزرگ
store room U جای انبار کردن
store room U انبار
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
store room U انبار خانگی
store-room U جای انبار کردن
store-room U انبار
store-room U انبار خانگی
store-rooms U جای انبار کردن
store-rooms U انبار
store-rooms U انبار خانگی
main store U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
ten cent store U فروشگاه دارای کالاهای ارزان
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
grocery store [American E] U خواربار فروشی
to check out that new clothing store U نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
to set no great store by U مهم ندانستن
to set no great store by U قیمتی ندانستن
You name it , they have it in thes department store. U هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
commissary store annex U شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
grocery store [American E] U بقالی
Plants store up the sun's energy. U گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
look forward U انتظار چیزی را داشتن
forward-looking U پیشرو
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
right forward U پیشروراست
forward-looking U مترقی
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
to go forward U پیش رفتن
to go forward U جلورفتن
forward-looking U پیشاندیش
forward-looking U نوگرا
forward-looking U نوگرایانه
forward-looking U آیندهنگرانه
no. 8 forward U محاجمشماره8
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
I look forward to seeing you. U خوشحالم میشم که ببینمت.
look forward to something <idiom> U را لذت پیش بینی کردن
forward-looking U آیندهنگر
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
to help forward U پیش بردن
to help forward U جلو انداختن
to look forward U جلو
to look forward U نگاه کردن انتظارداشتن
to look forward to U انتظار داشتن
to look forward to U استقبال کردن
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
forward U حرکت به جلو یا مقابل
forward U به پیش
forward U به سمت سینه
forward U مهاجم
forward U فوروارد
forward U جلو قایق
forward U سلف
forward U بیع سلف
forward U نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward U روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward U عمل پل
forward U که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward U فرمان پیش پیش
forward U به جلو
forward U جلوی گستاخ
forward U پیش
outside forward U بازیگر گوش
forward U ببعد
forward U جسور
forward U فرستادن رساندن
forward U جلوانداختن
forward U جلو
forward U بازی کن ردیف جلو به جلو
forward U ارسال کردن
fast forward U جلوبر
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
center forward U بازیگر نوک حمله
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
forward bias U پیشقدر به جلو
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
left forward U فورواردچپ
forward association U تداعی رو به جلو
forward area U منطقه جلوی رزم
forward area U منطقه جلو
forward/reverse U جلو/عقببرنده
forward swing U تاباولیه
centre forward U مرکز
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
to put forward U برجسته نمودارکردن
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
to take a step forward U گامی سوی جلو برداشتن
to take a step forward U یک قدم پیش نهادن
trim forward U نشست سینه
trim forward U stem by trim :syn
forward cast U پرتاب نخ ماهیگیری
to put forward U پیش اوردن
forward conductance U برق رسانایی مستقیم
forward current U جریان ولتاژ مستقیم
forward breast U طناب شماره دو
wing forward U فوروارد گوش
to put forward U جلوه دادن
He took a few steps forward . U چند قدم جلو آمد
center forward U سانترفوروارد
forward slope U شیب متمایل به جلو
fast-forward U جلو زدن فیلم
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
forward position U موقعیت رو به جلو
freight forward U پس کرایه
carry forward U مبلغ منقول
carry forward U منقول ساختن
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
carrige forward U پس کرایه
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward U کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward U پس کرایه
brought forward U منقول ازصفحه پیش
bring forward U ارائه دادن
bring forward U نظرکردن به
bring forward U تولید کردن
bring forward U معرفی کردن
oars forward U پارو به جلو
forward pointer U اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward post U پست استراق سمع جلو
from this time forward U ازاین ببعد
from this time forward U زین سپس
from this time forward U ازاین پس
forward voltage U ولتاژ مستقیم
forward turret U توپ سینه
forward post U پستهای دیده ور جلو
forward station U پاسگاه جلویی
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
move forward U جلو کشیدن
forward mode U افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward motion U جنبش پیشرو
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
forward observer U دیدبان جلو
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
forward observer U دیدبان مقدم
forward station U ایستگاه جلو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com