English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stock market U بورس سهام وارز
stock market U بورس کالاهای مختلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
market U بازار
market value U ارزش
outside market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
market U محل داد وستد
down-market U رجوع شود به downscale
market U فروختن
market U به بازار عرضه کردن
market U درمعرض فروش قرار دادن
market U در بازار دادوستد کردن
market value U قیمت بازار
market value U ارزش بازاری
market value U در بازار قیمت بازار
in the market for <idiom> U خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market U بازار فروش [اقتصاد]
market U مرکزتجارت
dead market U بازار کم فروش
market segmentation U تقسیم بازار
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market price U قیمت بازار
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
market review U بررسی بازار
market prices U قیمتهای بازار
market risk U خطر بازار
commodity market U بازار کالای مصرفی
market share U سهم بازار
commodity market U بازار مواد اولیه
commodity market U بازار کالا
market survey U بررسی بازار
market segmentation U تجزیه بازار
buyers market U بازار خرید
market trust U بازار انحصاری
securities market U بازار اوراق بهادار
market structure U ساخت بازار
bearish market U بازار رو به افول
narrow market U بازار محدود
oil market U بازار نفت
organized market U بازار سازمان یافته
perfect market U بازار کامل
price market U وضع کردن قیمت در انحصار
bull the market U بازار را گرم کردن
bullion market U بازار شمش
break into the market U در بازار رسوخ کردن
market structure U بنیان بازار
market system U نظام بازار
market trends U روندهای بازار
capital market U بازار سرمایه
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
buyer's market U بازاری که درکنترل خریدارست
bullish market U بازار رو به رونق
bullish market U بازار احتکاری
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
market penetration U نفوذ به بازار
home market U بازار داخلی
market equilibrium U تعادل بازار
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
market forces U نیروهای بازار
falling market U بازار رو به زوال
fair market U بازار مکاره
fair market U هفته بازار
exchange market U بازار اسعار
exchange market U بازار داد و ستد
market demand U تقاضای بازار
foreign market U بازار خارج
futures market U بازار خرید و فروش سلف
home market U بازار داخل کشور
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
imperfect market U بازار ناقص
labor market U بازار کار
gold market U بازار طلا
loan market U بازار وام
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
market appraisal U سنجش بازار
market channels U مجاری توزیع
market forces U عوامل موثردر بازار
market freedom U ازادی بازار
market freedom U ازادی تجاری
market failure U ناتوانی بازار
dead market U بازار کساد
market opportunity U فرصت بازار
market oriented U بازاری
market oriented U در جهت بازار
credit market U بازار اعتباری
cornering the market U خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market U قبضه نمودن بازار
market overt U بازار اشکار
market mechanism U مکانیسم بازار
market mechanism U طرز کار بازار
market leader U دارای رهبریت بازار
easty market U بازاراست تا
market functions U وفائف بازار
market imperfection U نقص بازار
domestic market U بازار داخلی
market imperfection U ناقص بودن بازار
market information U اطلاعات و دادههای بازار
market leader U پیشقدم در بازار
market leader U پیشرو بازار
market overt U بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
To depress the market . U بازار را کساد کردن
to place on the market U فروختن
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
over-the-counter market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market research U بررسی بازار
to put on the market U فروختن
to place on the market U درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market U درمعرض فروش قرار دادن
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
flea market <idiom> U بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
carpet market U بازار فرش
market garden U مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
to put on the market U به بازار عرضه کردن
to place on the market U به بازار عرضه کردن
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research U بازارپژوهی
market research U تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
Common Market U جامعه اقتصادی اروپا
Common Market U بازار مشترک
free market U بازار ازاد
open market U بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
open market U بازار باز
open market U بازار ازاد
financial market U بازار مالی
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
market economy U اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies U اقتصاد بازار
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market place U بازار
Common Market U فرانسه لوکزامبورگ و هلند
Common Market U بلژیک
market places U بازار
security market U بازار اوراق بهادار
the market is dull U بازار کساداست
the market is dull U بازار راکد است
sharing the market U تقسیم بازار
money market U بازار پول
flea market U سمساری
flea market U بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
spot market U بازار معاملات نقدی
spot market U بازار نقدی
soft market U بازار با تقاضای خوب
seller's market U بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
seller's market U بازار فروشنده
black market U بازار سیاه
black market U دربازارسیاه معامله کردن
to make a market of U معامله کردن
labour market U متقاضیکار
market gardener U باغکار سبزیکار
market gardening U شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
cattle market U محلفروشاحشام
widening of market U گسترش بازار
wage market U بازار دستمزد
to make a market of U با کالای دیگرمعاوضه کردن
On the free market . U دربازار آزاد
to rig the market U با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
buyer's market U بازار خرید
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
market directed economy U اقتصاد مبتنی بر بازار
foreign exchange market U بازار ارز
open market price U قیمت بازار ازاد
free market economy U اقتصاد بازار ازاد
open market operations U عملیات بازار ازاد
free market system U نظام بازار ازاد
open market rate U نرخ بازار ازاد
market clearing price U قیمت تعادل در بازار
curb market [American E] U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
The gold market is booming . U بازار طلااینروزها گرم است
aggregate market supply U عرضه کل بازار
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
market rate of interest U نرخ بهره بازار
dual labor market U بازار کار دوگانه
market grades and grading U طبقه بندی بازار
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
the islamic inspector of the market U محتسب
mass market product U محصول پر فروش
kerb market [British E] U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market demand schedule U صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
black market operations U عملیات بازار سیاه
developed market economy countries U کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
developed market economy countries U کشورهای مرفه
stock U به موجودی افزودن
to take stock of U برانداز کردن
to have in stock U موجود داشتن
stock U دسته ابزار و اسلحه
out of stock <adj.> U غیر موجودی کالا [در انبار]
stock still U بی حرکت
take stock <idiom> U جمع بندی کردن
take stock of <idiom> U شمردن فرصتها
stock still U بی جنبش
in stock <idiom> U روی بورس
out of stock;ex stock U از موجودی یاذخیره
stock U موجودی کالا ذخیره
stock U موجودی
stock U میله لنگر
stock U قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
stock U انبار
stock U ذخیره ذخیره کردن
stock U اماد ذخیره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com