Perdic | stage fever | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	stage fever U	کرم بازیگری یا اکتری

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	fever U	تب
	q fever U	تب کیو که باعث ذات الریه میشود
	fever U	هیجان
	fever U	تب دارکردن
	rock fever U	حصبه جبل الطارق
	splenic fever U	کفگیرک
	sick of a fever U	تب دار
	ship fever U	طوفان سخت در دریای چین
	rose fever U	تب بهاره
	famine fever U	محرقه
	fever blister U	تبخال
	fever heat U	تب
	famine fever U	تیفوس
	splenic fever U	گنده طاول
	splenic fever U	خراج سیاه زخم
	hay fever U	تب یونجه
	hay fever U	زکام در اثرحساسیت
	hay fever U	زکام بهاره
	tertian fever U	تب یک روزدرمیان
	tertian fever U	نوبت سه به یک
	stricken with fever U	دچار تب
	stricken with fever U	تب دار
	buck fever U	هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
	spring fever U	تب بهاره
	relapsing fever U	تب راجعه
	gastric fever U	تب معدهای یارودهای حمای معده
	puerperal fever U	لرز شیر
	puerperal fever U	تب نفاسی
	intermittent fever U	تب نوبه
	pituitous fever U	از جنس تیفوس
	pituitous fever U	مطبقهای
	paratyphoid fever U	شبه مطبقه
	paludal fever U	تب مالاریایا مردابی
	malta fever U	تب مالت
	malta fever U	بروسلوز
	putrid fever U	تیفئس
	putrid fever U	محرقه
	gastric fever U	حصبه
	gold fever U	حرص زرجویی
	gold fever U	اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
	he is ill with fever U	تب دارد
	he was attacked by fever U	تب کرد
	he was attacked by fever U	تب اوراخوابانید
	quintan fever U	پنج روزیکبار
	i was prostrated by fever U	تب مرا از پا انداخت
	i was prostrated by fever U	از شدت تب از پا درامدم
	milk fever U	لرز شیر
	yellow fever U	تب زرد
	buck fever U	هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
	scarlet fever U	تب سرخ
	scarlet fever U	مخملک [پزشکی]
	yellow fever U	طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
	yellow fever U	تب زرد [پزشکی] [بیماری]
	scarlet fever U	تب مخملک مخملک
	fever pitch U	فوقالعادههیجانانگیز
	typhoid fever U	مطبقه تیفوئید
	undulant fever U	مالت مالطه
	rheumatic fever U	تب روماتیسم
	to catch fever U	دچارتب شدن
	to catch fever U	تب کردن
	tick fever U	تب راجعه
	tick fever U	تب کنهای
	tertian fever U	نوبت غب
	benign scarlet fever U	گل افشان
	hay fever [med.] U	التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
	hay fever [med.] U	رینیت آلرژیک [پزشکی]
	hay fever [med.] U	حساسیت فصلی [پزشکی]
	rat bite fever U	تب موش گزیدگی
	hay fever [med.] U	تب یونجه [پزشکی]
	double quartan fever U	نوبه ربع معکوس
	to be fever began to a bate U	تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
	I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. U	من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
	to go on the stage U	اکترشدن
	first stage U	مرحلهاول
	to go on stage U	وارد صحنه [نمایش] شدن
	behind the stage <adj.> <adv.> U	خصوصی [اصطلاح مجازی]
	behind the stage <adj.> <adv.> U	محرمانه [اصطلاح مجازی]
	second stage U	مرحلهدوم
	third stage U	مرحلهسوم
	to go on the stage U	بازیگرشدن
	zero stage U	طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
	at this stage <adv.> U	درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
	not stage U	مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
	stage U	اسکان دادن
	stage U	درجه مرحله
	stage U	مرحله
	stage U	سکو
	stage U	صحنه نمایش
	stage U	پرده گاه مرحله
	stage U	صحنه
	stage U	منزل
	stage U	پایه وهله
	stage U	طبقه
	stage U	در صحنه فاهرشدن
	stage U	مرحله دار شدن اشکوب
	stage U	سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
	stage U	مراحل مختلف یک موشک
	stage U	مقام
	stage U	یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
	stage U	قراردادن اتومبیل در خط اغاز
	stage U	چوب بست
	stage U	نیمکت اویزان
	stage U	اشکوب
	stage clip U	سطحنمایش
	regulator first stage U	صفحهنمایشنخستینرگلاتور
	mechanical stage U	پایهمکانیکی
	stage curtain U	پردهنمایش
	stage door U	در عقب صحنه
	turbine stage U	طبقه توربین
	two stage experiment U	ازمایش دو مرحلهای
	anal stage U	مرحله مقعدی
	two stage sampling U	نمونه گیری دو مرحلهای
	stage-struck U	شیفتهی بازیگری
	stage-struck U	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
	stage whisper U	نجوای روی صحنه
	stage doors U	در عقب صحنه
	centre-stage U	شرائطبسیار حساسو مهم
	stage-managed U	اداره کردن
	stage-manage U	کارگردانی کردن
	stage-manage U	اداره کردن
	stage manage U	کارگردانی کردن
	at the rear of the stage <adj.> <adv.> U	پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
	at the rear of the stage <adj.> <adv.> U	در پس پرده
	stage managers U	کارگردان نمایش
	stage managers U	مدیر نمایش
	stage manager U	کارگردان نمایش
	stage manager U	مدیر نمایش
	stage-managed U	کارگردانی کردن
	stage-manages U	اداره کردن
	stage-manages U	کارگردانی کردن
	landing stage U	حملباقایق
	To appear on the scene (stage). U	روی صحنه ظاهر شدن
	stage manage U	اداره کردن
	stage-managing U	کارگردانی کردن
	stage race U	مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
	stage-managing U	اداره کردن
	At that point [stage] , ... U	وقتی که موقعش رسید...
	speed stage U	سطح سرعت
	speed stage U	مرحله سرعت
	stage whispers U	نجوای روی صحنه
	to put on the stage U	بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
	multi stage U	چند مرحلهای
	initial stage U	طبقه نخستین
	impluse stage U	طبقه فشار مستقیم
	quick stage U	ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
	modulator stage U	طبقه مدولاسیون
	flood stage U	تراز بحرانی طغیان
	first audio stage U	مرحله صوتی نخست
	energy stage U	لایه انرژی
	differential stage U	مرحله تفاضلی
	developmental stage U	مرحله پیشرفت
	single stage U	یک طبقهای
	input stage U	طبقه ورودی
	input stage U	طبقه اولیه
	multi stage U	چند طبقه
	mixer stage U	طبقه مخلوط کننده
	oedipal stage U	مرحله ادیپی
	oral stage U	مرحله دهانی
	output stage U	مرحله خروجی
	main stage U	عرشه اصلی
	main stage U	طبقه اصلی
	phallic stage U	مرحله التی
	macro stage U	مرحله کلان
	larval stage U	مرحله کرمی
	single stage U	یک طبقه
	developmental stage U	مرحله تکوینی
	stage direction U	کاگردانی
	stage director U	مدیر نمایش
	stage payments U	پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
	this play does not stage well U	این داستان خوب در نمایش در نمیاید
	stage set U	تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
	stage fright U	صحنه هراسی
	stage set U	تعویض سن
	stage craft U	فن درست کردن نمایش
	stage direction U	مدیریت
	termination stage U	مرحله پایانی
	converter stage U	طبقه مبدل
	stage fright U	وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
	stage coach U	دلیجان
	buffer stage U	مرحله میانگیر
	killer stage U	صافی رنگ
	anal expulsive stage U	مرحله مقعدی دفعی
	two stage least squares method U	برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
	three stage least squares method U	روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
	multi stage amplifier U	تقویت کننده چند طبقه
	multi stage scaffolding U	داربست چند طبقه
	multi stage experiment U	ازمایش چند مرحلهای
	multi stage sampling U	نمونه گیری چند مرحلهای
	multi stage amplifier U	امپلی فایر چند طبقه
	multi stage press U	پرس چند طبقه
	high pressure stage U	طبقه فشار قوی
	multi stage production U	تولید چند مرحلهای
	anal retentive stage U	مرحله مقعدی ضبطی
	low power stage U	طبقه کم قدرت
	To stage political demonstrations. U	تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
	It was stage –managed . It was trumped up. U	صحنه سازی بود
	frequency divider stage U	طبقه مقسم فرکانس
	two stage least squares method U	روش حداقل مربعات دومرحلهای
	mechanical stage control U	کنترلپایهمکانیکی
	push pull stage U	طبقه پوش- پول