English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spin-offs U بخشهسازی
spin-offs U شرکت بخشهسازی شده
spin-offs U برنامهی اشتقاقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spin spin coupling U جفت شدن اسپین- اسپین
one-offs U بی تا
one-offs U یک باره
one-offs U فقط برای یک دفعه
one-offs U نادر
one-offs U تک
turn-offs U محل چرخش
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs U خصوصیات جنگ افزار هواپیما
stand-offs U مساوی یاهیچ به هیچ
stand-offs U سرد گریز کردن
stand-offs U دفع کردن بدفع الوقت گذراندن
stand-offs U محشور نبودن
turn-offs U خاموش کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
turn-offs U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-offs U خاموش کردن یاشدن
turn-offs U نقطه انحراف
turn-offs U نقطه تحول
trade-offs U سبک و سنگین کردن
trade-offs U رابطه جایگزینی
rip-offs U مغبون سازی
rip-offs U کلاه برداری
rip-offs U جنس بدل
rip-offs U کالای قلابی
rip-offs U بنجل
play offs U مسابقههای حذفی پایان فصل
rip-offs U گولزنی
tip-offs U اطلاع نهانی
tip-offs U اخطار
cast-offs U دوراندازی
cast-offs U کنارگذاشته مردود
cast-offs U دورانداختن
write-offs U مستهلک کردن
kick-offs U اغاز
send-offs U مشایعت کردن
send-offs U همراهی
send-offs U ایین بدرود ودعای خیر
write-offs U زود نوشتن
send-offs U حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs U اخراج بازیگر
cut-offs U برش
cut-offs U درنگ
kick-offs U توپ زنی
run-offs U مسابقه سرنوشت ساز
write-offs U حذف کردن
write-offs U قلم زدن
show-offs U جلوه دادن
show-offs U خودنمایی کردن ادم خودنما
run-offs U زائده
run-offs U وازده
run-offs U اشغال
run-offs U زهاب اب زه کشی
spin-off U شرکت بخشهسازی شده
to spin something U چیزی را تند چرخاندن
to spin out U بسر بردن
off spin U چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
spin-off U بخشهسازی
spin-off U برنامهی اشتقاقی
spin U تنیدگی
spin U چرخیدن
spin U ریسیدن رشتن
spin U تنیدن
spin U به درازاکشاندن چرخاندن
spin U فشردن فلز
spin U چرخش توپ
spin U فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
spin U فرفره
spin U فشردن سرد اسپین
spin U چرخش
spin U چرخش به سرعت
spin U اسپین
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
upright spin U چرخش ایستاده
top spin U چرخش فرفره مانند توپ بازی
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
to spin yarns U داستان ساختن
to spin yarns U صفحه گذاشتن
to spin yarns U دروغ ساختن
to spin a yarn <idiom> U [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin-dry U باماشینخشککردن
spin drier U ماشینخشککن
to spin one's wheels <idiom> U بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
spin doctor U متخصصروابطاجتماعی
one heel spin U چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
high spin U پرچرخش
high spin U چرخش زیاد
sit spin U چرخیدن روی یک اسکیت
scratch spin U چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
one toe spin U چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
high spin U پر اسپین
low spin U کم اسپین
leg spin U چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
hot spin U فشردن در حالت گرم
jump spin U چرخش با اغاز پرش بهوا
spin bowler U توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
spin casting U پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
change spin U چرخیدن با تغییر پا
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
spin paired U اسپین زوج شده
spin wall U دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
electron spin U تنیدگی الکترون
spin dyeing U زنگرزی پیش از ریسیدن
spin decoupling U واشدن اسپین
spin coupling U جفت شدن اسپین
electron spin U اسپین الکترون
spin state U حالت اسپین
electron spin resonance U رزونانس اسپین الکترون
jackson haines spin U چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
spin casting reel U قرقره چرخان ماهیگیری
spin lattice intraction U بر هم کنش اسپین شبکه
spin casting rod U چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin paired complex U کمپلکس اسپین زوج شده
spin angular momentum U اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin angular momentum U اندازه حرکت زاویهای اسپینی
teflon spin bar U میله همزن تفلونی
lay back spin U چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
spin orbit coupling U جفت شدن اسپین- اوربیتال
electron spin resonance [ESR] U تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
to spin laundry in the washing machine U لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. U دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com