English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spin doctor U متخصصروابطاجتماعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are ! U مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
spin spin coupling U جفت شدن اسپین- اسپین
doctor U درجه دکتری دادن به
doctor U طبابت کردن
doctor U پزشک دکتر
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
doctor-to-be U پزشک آینده
doctor of d. U حکیم الهی
saw doctor U ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
doctor of d. U دکتردرعالم دین
to go to this doctor and that U این حکیم وان حکیم کردن
to go to this doctor and that U پیش این طبیب وان طبیب رفتن
He has been to see the doctor. U او [مرد] نزد دکتر بود.
doctor to the company U پزشک شرکت
doctor in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
woman doctor U پزشک زن حکیم خانم طبیبه
mad doctor U پزشک دیوانگان
flying doctor U پزشکسیار
Fetch a doctor at once. U زود یک دکتر پیدا کن بیاور
just what the doctor ordered <idiom> U
herb doctor U پزشکی که با داروی گیاهی به مداوا میپردازد
the doctor bled me U دکتراز من خون گرفت
certificate of a doctor U گواهی پزشک
family doctor U پزشک خانواده
witch doctor U جادو گر و طبیب
witch doctor U ساحر
after death the doctor <proverb> U نوشدارو بعد از مرگ سهراب
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
a fake doctor U پزشک قلابی
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
Go and fetch a doctor! U برو یک دکتر بیاور!
certificate of a doctor U تصدیق طبیب
attendance of a doctor U حضور پزشک روی رینگ بوکس
school doctor U استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
the doctor ordered an ointment U پزشک مرهم تجویز کرد
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
The doctor is a busy man . U دکتر سرش شلوغ است
Call a doctor quickly. فورا پزشک خبر کنید.
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
spin-off U برنامهی اشتقاقی
to spin something U چیزی را تند چرخاندن
to spin out U بسر بردن
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
spin-off U بخشهسازی
spin-off U شرکت بخشهسازی شده
spin U فشردن سرد اسپین
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
spin U چرخش توپ
spin U فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
spin U فشردن فلز
spin U تنیدگی
spin U اسپین
off spin U چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
spin U چرخش به سرعت
spin U به درازاکشاندن چرخاندن
spin U فرفره
spin U چرخش
spin U چرخیدن
spin U ریسیدن رشتن
spin U تنیدن
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. U در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
high spin U چرخش زیاد
high spin U پرچرخش
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
high spin U پر اسپین
electron spin U اسپین الکترون
electron spin U تنیدگی الکترون
change spin U چرخیدن با تغییر پا
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
to spin yarns U داستان ساختن
to spin yarns U صفحه گذاشتن
to spin yarns U دروغ ساختن
to spin one's wheels <idiom> U بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
hot spin U فشردن در حالت گرم
spin state U حالت اسپین
one heel spin U چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
one toe spin U چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
scratch spin U چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
upright spin U چرخش ایستاده
top spin U چرخش فرفره مانند توپ بازی
sit spin U چرخیدن روی یک اسکیت
spin paired U اسپین زوج شده
spin bowler U توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
spin casting U پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
spin wall U دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
spin-offs U بخشهسازی
spin-offs U شرکت بخشهسازی شده
to spin a yarn <idiom> U [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin decoupling U واشدن اسپین
spin coupling U جفت شدن اسپین
spin dyeing U زنگرزی پیش از ریسیدن
spin-dry U باماشینخشککردن
spin drier U ماشینخشککن
leg spin U چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
low spin U کم اسپین
spin-offs U برنامهی اشتقاقی
jump spin U چرخش با اغاز پرش بهوا
spin casting rod U چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin paired complex U کمپلکس اسپین زوج شده
spin orbit coupling U جفت شدن اسپین- اوربیتال
spin lattice intraction U بر هم کنش اسپین شبکه
jackson haines spin U چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
teflon spin bar U میله همزن تفلونی
lay back spin U چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
electron spin resonance U رزونانس اسپین الکترون
spin angular momentum U اندازه حرکت زاویهای اسپینی
spin angular momentum U اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin casting reel U قرقره چرخان ماهیگیری
to spin laundry in the washing machine U لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
electron spin resonance [ESR] U تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
Dont spin such yarns . Dont tell lies. U دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com