English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spin decoupling U واشدن اسپین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decoupling U تجزیه
decoupling U واشدن
spin spin coupling U جفت شدن اسپین- اسپین
spin U چرخش به سرعت
spin-off U برنامهی اشتقاقی
off spin U چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
spin U فرفره
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
spin-off U شرکت بخشهسازی شده
to spin out U بسر بردن
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
to spin something U چیزی را تند چرخاندن
spin U اسپین
spin U تنیدگی
spin U چرخش
spin U چرخیدن
spin U ریسیدن رشتن
spin U تنیدن
spin U به درازاکشاندن چرخاندن
spin U چرخش توپ
spin U فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
spin U فشردن فلز
spin U فشردن سرد اسپین
spin-off U بخشهسازی
upright spin U چرخش ایستاده
top spin U چرخش فرفره مانند توپ بازی
spin wall U دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
spin state U حالت اسپین
leg spin U چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
spin-offs U بخشهسازی
spin-offs U شرکت بخشهسازی شده
spin-offs U برنامهی اشتقاقی
to spin one's wheels <idiom> U بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
to spin yarns U دروغ ساختن
to spin yarns U صفحه گذاشتن
to spin yarns U داستان ساختن
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
to spin a yarn <idiom> U [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin-dry U باماشینخشککردن
spin drier U ماشینخشککن
spin doctor U متخصصروابطاجتماعی
spin paired U اسپین زوج شده
low spin U کم اسپین
high spin U چرخش زیاد
sit spin U چرخیدن روی یک اسکیت
scratch spin U چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
one toe spin U چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
one heel spin U چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
high spin U پر اسپین
hot spin U فشردن در حالت گرم
jump spin U چرخش با اغاز پرش بهوا
high spin U پرچرخش
spin bowler U توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
change spin U چرخیدن با تغییر پا
spin dyeing U زنگرزی پیش از ریسیدن
electron spin U تنیدگی الکترون
spin coupling U جفت شدن اسپین
electron spin U اسپین الکترون
spin casting U پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
electron spin resonance U رزونانس اسپین الکترون
jackson haines spin U چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
spin casting reel U قرقره چرخان ماهیگیری
teflon spin bar U میله همزن تفلونی
spin casting rod U چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spin orbit coupling U جفت شدن اسپین- اوربیتال
spin angular momentum U اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin angular momentum U اندازه حرکت زاویهای اسپینی
spin paired complex U کمپلکس اسپین زوج شده
lay back spin U چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
spin lattice intraction U بر هم کنش اسپین شبکه
electron spin resonance [ESR] U تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
to spin laundry in the washing machine U لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. U دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com