English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
special damage U خسارت مخصوص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
do damage U خسارت زدن
damage U صدمه دیدن ازون
damage U صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
damage U آسیب رساندن به چیزی
damage U صدمه دیدن
damage U زیان [شوخی] [اصطلاح روزمره]
What's the damage? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
damage U آسیب [شوخی] [اصطلاح روزمره]
damage U صدمه [شوخی] [اصطلاح روزمره]
damage U ضرر [شوخی] [اصطلاح روزمره]
damage U خسارت [شوخی] [اصطلاح روزمره]
damage U خسارت
damage U گزند
damage U تاوان
damage U خسارت غرامت
damage U ضرر
damage U اسیب
damage U خسارت زدن زیان زدن
damage U غرامت معیوب کردن
damage U ضایعات رزمی
damage U زیان
damage U ضرر زدن خسارت دیدن اسیب
damage U اسیب دیدن
damage U غرامت ضرر
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
direct damage U ضرر مستقیم
damage threat U احتمال تولید خسارت
damage radius U شعاع منطقه خسارت
damage radius U شعاع خطر مین
damage in transit U خسارت در هنگام ترانزیت
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
effective damage U خسارت موثر
effective damage U ضایعات موثر
irreversible damage U اسیب جبران ناپذیر
indirect damage U ضرر غیر مستقیم
general damage U خسارت کلی
general damage U خسارت عمومی
fractional damage U خسارت جزئی
fractional damage U خسارت وارده به قسمتی از وسیله
material damage U خسارت مادی
moral damage U خسارت معنوی
moral damage U ضرر معنوی
proceeding for damage U دعوی خسارت
light damage U خسارت جزئی یا سبک
damage density U چگالی اسیب رسانی
damage criteria U میزان ضایعات
water damage U خسارت اب دیدگی
structural damage U خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
collateral damage U خساراتمادیجنگ
actual damage U خسارت واقعی
brain damage U اسیب مغزی
certificate of damage U گواهی خسارت
certificate of damage U تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
consequential damage U خسارت غیر مستقیم
criminal damage U تخریب جزائی
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
damage assessment U تعیین خسارات
damage assessment U تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
damage control U کنترل خسارات
damage control U کنترل کردن خسارات
damage criteria U میزان خسارات
damage control U اسیب گیری
to damage somebody's good reputation U به شهرت کسی خسارت زدن
The damage can't have been caused accidentally. U آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
minimal brain damage U کمترین اسیب مغزی موثر
accident damage to property U خسارت اتفاقی وارده بردارایی
bomb damage assessment U تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
civil damage assessment U ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
damage control bills U دستورالعمل کنترل خسارات
damage control book U راهنمای کنترل خسارات
damage control party U گروه اسیب گیر
sea water damage U خسارت اب دریا
special U مخصوصا
special U حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
special U خاص
special <adj.> U اضافه
special U ویژه
special U مخصوص خاص
special U استثنایی
special U مخصوص
special U حرف غیر عادی در یک نوشتار
special U سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
special U آنچه متفاوت یا غیر عادی است
special <adj.> U خاص
special <adj.> U علاوه
special <adj.> U ویژه
area damage control party U گروه کنترل خسارات منطقه
special verdict U تصمیم ویژه
special vertict U رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
special troops U یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
special troops U یکانهای مخصوص
special weapons U جنگ افزار مخصوص
special tribunal U دادگاه اختصاصی
special team U تیم ذخیره ها
special symbol U نماد خاص
special services U یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
special session U جلسه فوق العاده
special session U جلسه مخصوص
special sheaf U مروحه مخصوص
special staff U ستاد تخصصی
special staff U ستاداختصاصی
special symbol U نماد ویژه
special weapons U جنگ افزارهای ویژه
special session U نشست فوق العاده
as a special exception <adv.> U بطور استثناء
special session U نشست ویژه
special forces U نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
Are there any special fares? U آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
a special menu U صورت غذای مخصوص
Do you have any special rates? U آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
special effect U جلوههایویژه
Special Branch U سازمانپلیسبریتانیا
as a special exception <adv.> U استثنأ
special mark U علامتمخصوص
special effects U تروکاژ
special effects U جلوههای ویژه
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
special delivery U پست سفارشی
special character U دخشه
special character U ویژه
special character U دخشه ویژه
special character U علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special contracts U عقود معینه
special corrections U تصحیحات مخصوص
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
special deposits U سپردههای ویژه
special drawing right U حق برداشت مخصوص
special drawing right U حق برداشت ویژه
Paste Special U در یک متن
special duty U کار ویژه
special case U مورد خاص یااستثنایی
special case U مورد ویژه
extra special U فوق العاده
extra special U ویژه
extra special U مخصوص
Paste Special U درج یک شی خاص
special ability U توانایی اختصاصی
special administration U اداره قسمت خاصی از ترکه
special agent U وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
special agreement U قرارداد ویژه
special ammunition U مهمات مخصوص یا ویژه
special area U منطقه پرواز مخصوص
special bastard U حرامزاده ویژه
special bastard U هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
special education U اموزش و پرورش استثنایی
special forces U نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
special services U خدمات مخصوص
special party U گروه ویژه
special passport U پاسپورت ویژه
special passport U پاسپورت مخصوص
special plea U دفاع خاص
special pleader U متخصص تهیه لوایح دفاعی
special pleading U علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
special property U مالکیت خاص
special purpose U یک منظوره
special purpose U خاص منظوره
special purpose U تک منظوره
special registrant U دفتر ثبت نام مخصوص
special relativity U نسبیت خصوصی
special school U اموزشگاه استثنایی
special operations U عملیات مخصوص یا ویژه
special olympics U المپیک افراد استثنایی
special handling U ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
special contracts U منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
special jury U هیئت منصفه مخصوص
special majority U اکثریت خاص
special libraries association U انجمن کتابخانههای مخصوص
special weight race U مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
special interest group U گروه
special drawing rights U این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special purpose computer U کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
special acceptance of a bill of U قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
special interest group U که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
special purpose programming language U زبان برنامه نویسی تک منظوره
digital video special effects U نمایشمخصوصعددیعوامل
Every man is made for a special job. <proverb> U هر کس را بهر کارى ساختند .
extra special flexible wire rope U طناب فولادی ویژه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com