English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sour ball U کلوچه سخت ترش مزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sour U مزه اسید داشتن
sour U ترش شدن
sour U ترش بودن
sour U تند
sour U ترش
as sour as a crab <idiom> U مثل برج زهرمار
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
sweet and sour U ترش وشیرین
sweet-and-sour U ترش وشیرین
to turn sour U ترش شدن [آشپزی و غذا]
it smells sour U بوی ترشیده میدهد
it smells sour U از بوی ان پیدا است که ترش شده است
smell sour U بوی ترشیده دادن
sour dough U کهنه کار
sour dough U [مکتشف با تجربه]
sour dough U خمیر ترش
whiskey sour U کوکتیل مرکب از ویسکی و شکرو اب لیمو
sour taste U مزهترشی
sour cream U خامه ترش
taste sour U ترش مزه بودن
sour cherry U درخت گیلاس
sour cherry U البالو
sour gum U درخت ترشک
sour gum U بامیه
sour mash U غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
sour orange U درخت نارنج
sour orange U نارنج
sour temper U کج خلقی
sour temper U تندی
sour temper U ترشرویی
sour dock U ترشک
to turn sour U بریده شدن [آشپزی و غذا]
sour grapes U غوره
churned sour milk U دوغ
sour grapes mechanism U مکانیسم ناچیز انگاری
Milk that has turned sour. U شیری که ترش شده است.
His action is in the nature of sour grapes. U اززور پسی اینکار رامی کند
ball U بال [رقص]
to a. the ball U توپ رانشان دادن
to a. the ball U توشدن
to a. the ball U اماده انداختن
three ball U مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
on the ball <idiom> U باهوش
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
no ball U اصطلاحیدرورزشچوگان
have a ball <idiom> U روزگارخوش داشتن
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
into a ball U نخ راگلوله کنید
ball U گوی
ball U مجلس رقص
four ball U مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
ball U گلوله کردن
ball U بیضه
ball U گرهک
ball U گلوله
ball U ایام خوش
ball U ساچمه توپ
ball U بقچه [کاموا ]
ball U توپ بازی مجلس رقص
ball U گلوله توپ
ball U کانون [کاموا]
ball U ساچمه
ball U رقص
ball U توپ دور از دسترس توپزن
ball U توپ
volley ball U والیبال
track ball U گوی پیگردی گوی شیار
track ball U گوی نشان
wash ball U صابون دستشویی
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
ball game U ورزش یا بازی با توپ
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball games U شرایط وضعیت
ball games U هماورد
ball games U مسابقه
ball games U گوبازی
ball games U ورزش یا بازی با توپ
ball game U شرایط وضعیت
ball game U هماورد
ball game U مسابقه
ball game U گوبازی
to play ball U توپ بازی کردن
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
to kick a ball U توپ زدن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
snow ball U با گلوله برف زدن
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
straight ball U پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
squat under the ball U توپگیری با شیرجه
square ball U پاس عرضی
to kick a ball U توپی را
to kick a ball U زدن
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
to open the ball U پیش قدم شدن
to open the ball U اول رقصیدن
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
snow ball U گلوله برف
to keep the ball rolling U رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
ball assembly U توپمجمع
high ball U شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball was out of bounds. U توپ خارج [از زمین بازی] بود.
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
ball-flower U [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
That's the way the ball bounces. <idiom> U موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
ball pens U روان نویس ها
to stay on the ball <idiom> U تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to give the ball away U توپ را [از دست] دادن
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to pass the ball to somebody U توپ را به کسی پاس دادن
ball pens U خودکار ها
ivory ball U توپعاجی
hockey ball U توپهاکی
green ball U توپسبز
cricket ball U توپبازیگریکت
cork ball U توپچوبپنبهای
brown ball U توپقهوهای
bowling ball U توپبولینگ
blue ball U توپآبی
black ball U توپسیاه
ball winder U نخپیچ
ball stand U محلتوقفتوپ
ball peen U توپکنوکچکش
lead ball U کلاهکتوپی
pink ball U توپصورتی
red ball U توپقرمز
ball pen U روان نویس [نوشت افزار]
ball pen U خودکار [نوشت افزار]
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
keep one's eye on the ball <idiom> U
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
She is a ball of fire. U دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
tennis ball U توپتنیس
squash ball U توپاسکوآش
rugby ball U توپلاستیکی
ball of clay U توپبرایساختسفال
eight ball billiard U تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
banana ball U برش بیش از حد گوی
ball test U ازمون ساچمهای
ball return U بازگشت گوی بولینگ
ball printer U چاپگر توپی
ball printer U چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player U بازیگر با توپ
ball park U زمین بازیهای با توپ
ball of toe U گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye U تخم چشم
ball mill U اسیاب ساچمهای
ball mill U سنگ شکن گلولهای
ball joint U سیبک
ball joint U توپی اتصال
basket ball U یکجورتوپ بازی
belovedby ball U محبوب همه
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
eight ball billiard U بیلیارد امریکایی
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
earth ball U دنبلان
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
drop ball U دراپ بال
dead ball U توپ خارج ازبازی
dead ball U توپ مرده
darning ball U زیر رفویی
cue ball U گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
corn ball U شیرینی چس فیل
ball ammunition U مهمات مانوری
canon ball U گلوله توپ
called ball U گوی تعیین شده از طرف بازیگر
break ball U اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
ball joint U توپی
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking U دفاع خوب
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings U بلبرینگ
ball bearing U یاطاقان ساچمهای
ball bearing U کاسه ساچمه
ball bearing U بلبرینگ ساچمهای
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing U بلبرینگ
masked ball U بال ماسکه
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked ball U رقص با نقاب
cannon ball U پرش با بدن جمع
cannon ball U سرویس چکشی
cannon ball U گلوله توپ
ball bearings U بلبرینگ ساچمهای
ball bearings U کاسه ساچمه
ball hawk U مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk U مدافع پرقدرت
ball flower U گل سینه
crystal ball U انتن رادار
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com