Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
solids press down
U
دج ها سوی پایین فشار می اورند
solids press down
U
اجسام جامد سوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solids
U
منجمد سخت
solids
U
مکعب حجمی
solids
U
توپر نیرومند
solids
U
قابل اطمینان
solids
U
دج
solids
U
یکپارچه
solids
U
یکسان فضائی
solids
U
سخت پا
solids
U
یک پارچه
solids
U
جامد
solids
U
بسته
solids
U
ناب
solids
U
قوی خالص
solids
U
استوار
solids
U
محکم
solids
U
مکعب
solids
U
سخت
solids
U
ماده جامد سفت
solids
U
ز جسم
solids
U
تیمی با بازیگران خوب
solids
U
پر
solids
U
سه بعدی
solids
U
توپر سخت محکم
solids
U
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solids
U
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solids
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solids
U
رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solids
U
توپر
solids
U
ثابت
weight of solids
U
وزن ذرات
dissolved solids
U
مواد محلول
suspended solids
U
جامدات معلق
discharge of solids
U
بده جامد
settleable suspended solids
U
مواد معلق تهنشین پذیر
in the press
U
زیر چاپ
in the press
U
تحت طبع
to press up
U
با فشار بالابردن
to press up
U
سوی بالافشار دادن
press up
U
از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press
U
فشار روی دفاع
press
U
فشار
press-up
U
از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press
U
ازدحام
press
U
بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
press
U
قاب راکت تنیس
press
U
تاکتیک دفاعی فشرده
press
U
دستگاه فشار
press
U
ماشین فشار
press
U
مطبعه
press
U
دادن
press
U
چاپ فشار
press
U
دستگاه پرس
press
U
ازدحام کردن اتوزدن
press
U
فشردن زور دادن
press
U
وارداوردن
press
U
مطبوعات جراید
press
U
ماشین چاپ
press
U
جمعیت
press
U
چاپ
press
U
عامل موثر
press
U
فشار دادن با انگشتان
press
U
قفسه
press
U
فشردن
press
U
فشاراوردن
press
U
عصاره گرفتن
press
U
مطبوعات
press
U
فشار دادن
press
U
له کردن
press key
تکمه فشاری
press hot
U
فشردن گرم
press gallery
U
لژ نمایندگان مطبوعات
press gallery
U
جای ویژه مخبرین جراید درمجلس
press law
U
قانون مطبوعات
press mark
U
علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
mechanical press
U
پرس
press part
U
بخش فشرده
press vice
U
منگنه
punch press
U
پرس منگنه
punching press
U
پرس سوراخ کننده
rolling press
U
الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
press fit
U
پرس شده
press casting
U
ریخته گری فشاری
moulding press
U
منگنه
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
oil press
U
چرخ روغن گیری
oil press
U
دستگاه عصاری
percussion press
U
پرس ضربهای
plate press
U
پرس صفحه باتری
pneumatic press
U
پرس بادی
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
press attache
U
وابسته مطبوعاتی
press bed
U
بخش زیرین پرس
press board
U
مقوای فشرده
press brake
U
پرس خمشی
press campaign
U
مبارزه مطبوعاتی
press cast
U
ریختن تحت فشار
screw press
U
قید
screw press
U
منگنه
lithographic press
U
چاپزغالی
pollen press
U
فشارگرده
press bar
U
دستهفشار
in the press conference
U
در مصاحبه مطبوعاتی
press wheel
U
چرخفشار
press corps
U
گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند
press cutting
برش دهنده فشاری
press officer
U
سخنگوییکارگانیاموسسه
stop press
U
خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
To press ones luck .
U
لگد به بخت خود زدن
to press charges against someone
U
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
yellow press
U
مطبوعات جنجالی
garlic press
U
سیرخودکن
etching press
U
ماشینچاپقلمزن
wine press
U
چرخشت
press report
U
گزارش خبری
sewing press
U
ماشین کتابدوزی
press chamber
U
حفرهفشار
straightening press
U
پرس مستقیم کنی
tiger press
U
حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
to press back
U
با فشار عقب بردن
to press for an answer
U
با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to press the button
U
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
to press ahead with
U
با زور ادامه دادن
to send to the press
U
برای چاپ فرستادن
treadle press
U
ماشین چاپ پایی
press release
U
مطلب مطبوعاتی
briquetting press
U
پرس متعادل یا بالینگ پرس
c frame press
U
پرس با قالب "سی " شکل
cabbaging press
U
پرس هیدرولیک
clean and press
U
حرکت پرس وزنه برداری
copying press
U
منگنه سوادبرداری
crank press
U
پرس کششی اهرم
cutting press
پرس قطع کننده
[مهندسی]
die press
U
فشردن
printing press
U
ماشین چاپ
drawing press
U
پرس کششی
drill press
U
متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
drill press
U
دستگاه مته
clothes press
U
گنجه جا رختی
bench press
U
پرس میزی
baling press
U
پرس متعادل
baling press
U
بالینگ پرس
press releases
U
مطلب مطبوعاتی
gutter press
U
نگارش هایامطبوعات پست
press-ups
U
از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press box
U
لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press boxes
U
لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press gang
U
دسته مامور جلب مشمولین
press gangs
U
دسته مامور جلب مشمولین
press-gang
U
دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged
U
دسته مامور جلب مشمولین
press-ganging
U
دسته مامور جلب مشمولین
press-gangs
U
دسته مامور جلب مشمولین
press conference
U
مصاحبه مطبوعاتی
press conferences
U
مصاحبه مطبوعاتی
power press
U
پرس
drop press
U
پتک خودکار اهنگری
hot press
U
اهار زدن
hydraulic press
U
پرس هیدرولیکی
hot press
U
پرس کردن گرم
freedom of the press
U
ازادی مطبوعات
freedom of the press
U
ازادی نگارش
hot press
U
مهره کشیدن
hot press
U
مهره
hot press
U
منگنه ماشین اهار
hot press
U
جلادادن
hot press
U
برق انداختن
forging press
U
پرس چکش کاری
hydrostatic press
U
منگنه ابی
folding press
U
پرس خم کاری
letter press
U
نوشته وابسته به عکسها
letter press
U
مواد چاپی
extrusion press
U
اشترانق پرسه
legg press
U
تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
liberty of the press
U
ازادی مطبوعات
filter press
U
صافی فشاری
air operated press
U
پرس بادی پنوماتیکی
beam bending press
U
پرس خم کننده میله
pressing: standing press
U
پایهفشار
drop forging press
U
پرس اهنگری حدیدهای
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
power press extrusion
U
طریقه اشترانق پرس
multi stage press
U
پرس چند طبقه
Press the elevator button.
U
تکمه آسانسور رافشار بدهید
press (push) one's luck
<idiom>
U
به شانس بستگی داد
stretch press die
U
قالب انبساطی
press campaingn or stunt
U
مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
dial feed press
U
پرس رولور
press of sail or canvas
U
ان مقداربادبان که باد اجازه دهد
die stamping press
U
پرس حدیده
die stamping press
U
پرس قالب گیری حدیدهای
double accentric press
U
پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل
the press of modern life
U
فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
double action press
U
پرس دو واکنشی
rotating table press
U
پرس مدور
press of sail or canvas
U
بادبان بفراخور باد
to correct yhe press
U
چیز چاپ شده غلط گیری کردن
dial feed press
U
پرس میزی گردان
concrete tile press
U
پرس صفحهای بتن
hand screw press
U
پرس پیحی دستی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com