Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
solid shot
U
ساچمهخالص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solid looking
U
دارای قیافه جامد وبیروح
solid
U
توپر نیرومند
solid
U
مکعب حجمی
solid
U
یک پارچه
solid
U
منجمد سخت
solid
U
بسته
solid
U
ناب
solid
U
قوی خالص
solid
U
استوار
solid
U
محکم
solid
U
سه بعدی
solid
U
مکعب
solid
U
سخت
solid
U
ز جسم
solid
U
قابل اطمینان
solid
U
دج
solid
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solid
U
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solid
U
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solid
U
رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid
U
ثابت
solid
U
توپر
solid
U
پر
solid
U
تیمی با بازیگران خوب
solid
U
سخت پا
solid
U
یکسان فضائی
solid
U
یکپارچه
solid
U
توپر سخت محکم
solid
U
جامد
solid
U
ماده جامد سفت
solid
U
تن
solid
U
بدن
[کالبد]
solid
U
جسم
[بدن]
solid
U
تنه
solid solution
U
محلول جامد
solid state
U
حالت جامد
solid state
U
نیمه هادی
solid partition
U
جداگر یکپارچه
solid propellant
U
سوخت جامد
solid shaft
U
محور توپر
solid sodding
U
پوشش یکدست چمنی
solid solution
U
کریستال مخلوط
solid line
U
خط پر
solid jet
U
فوران پر
of solid build
U
خوش بنیه
regular solid
U
کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
solid angle
U
زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
solid body
U
جسم سخت
solid color
U
رنگ یکدست
solid dam
U
سد کور
crystalin solid
U
جامد متبلور
solid angle
U
زاویه فضایی
solid dam
U
سد بی دررو
solid dike
U
اب بند
solid door
U
لنگه در توپر
solid geometry
U
هندسه سه بعدی
solid geometry
U
هندسه فضایی
solid geometry
U
هندسه ی فضایی
color solid
U
سه بعدی رنگ نما
solid floor
U
کف زیر بر
monoatomic solid
U
جامد تک اتمی
solid-state
U
مربوط به وسایل نیمه هادی
solid-state
U
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
solid figure
U
تن
solid figure
U
بدن
[کالبد]
solid figure
U
جسم
[بدن]
solid figure
U
تنه
solid wire
U
سیم تک رشته
solid support
U
تکیه گاه جامد
This is a very solid car.
U
این اتوموبیل خیلی محکم است
Seven solid years.
U
هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
It must have a solid foundation.
U
اساس کار باید محکم باشد
solid-state
U
وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
solid fuel
U
سوخت جامد
solid-shade dyeing
U
یکدست و همرنگ
solid state device
U
دستگاه حالت جامد
solid-shade dyeing
U
رنگرزی یکنواخت
solid rubber tyre
U
لاستیککائوچوییسفت
gas solid chromatography
U
کروماتوگرافی گاز- جامد
unit solid angle
U
زاویه واحد فضایی
solid-rocket booster
U
راکدثابتبالارونده
solid-state laser
U
لیزر حالت جامد
[فیزیک]
solid state physics
U
فیزیک حالت جامد
airless solid injection
U
تزریق بدون کمپرسور
solid state component
U
مولفهء حالت جامد
solid state circuitry
U
مدارات حالت جامد
solid state cartridge
U
کارتریج نیمه هادی
solid state cartridge
U
کارتریج حالت جامد
solid state diffusion
U
پخش حالت جامد
substitutional solid solution
U
محلول جامد جانشینی
Iranian goods are usally solid.
U
جنس ساخت ایران غالبا" محکم است
like a shot
U
بیدرنگ
like a shot
U
بی تامل
Take my shot
U
بند کفشم باز شده
within shot
U
در تیررس
one shot
U
یک بارهای
He shot himself.
U
او به خودش شلیک کرد.
to be shot
U
خراب بودن
to be shot
U
ازکارافتادن
shot
U
گلوله
shot
U
امپول
shot
U
برد
shot
U
تیراندازی شده تیرخورده
shot
U
ضربه
shot
U
شوت
shot
U
پرتاب وزنه گلوله سربی
shot
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
shot
U
ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot
U
اسم مفعول shoot
shot
U
تیرپرتاب شده
shot
U
یک طول زنجیر لنگر
shot
U
تیرزدن
shot
U
تیر
shot
U
ساچمه
shot
U
رسایی پرتابه
shot
U
تزریق
shot
U
جرعه
shot
U
گلوله تیراندازی شده
shot
U
یک گیلاس مشروب
shot
U
فرصت ضربت توپ بازی
shot
U
منظره فیلمبرداری شده
shot
U
عکس
shot
U
جوانه زده
shot
U
اصابت کرده
shot
U
رهاشده
bank shot
U
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot
U
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bounce shot
U
گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
bank shot
U
پرتابی که به تخته بخورد
alley shot
U
ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
acrack shot
U
تیراندازماهر
break shot
U
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
parting shot
U
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
big shot
U
ادم کله گنده
stuff shot
U
شوت ابشاری
shot putters
U
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
spot shot
U
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
stop shot
U
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
big shot
U
شخص مهم
call one's shot
U
مشخص کردن هدف
corner shot
U
ضربه به گوشه دیوار جلو
combination shot
U
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
chip shot
U
ضربه کوتاه
shot putter
U
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
charity shot
U
پرتاب ازاد
case shot
U
جای فشنگ
case shot
U
چارپاره
case shot
U
چار پاره
cheap shot
U
خشونت عمدی
carom shot
U
طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
cannon shot
U
تیررس توپ شلیک شده از توپ
cannon shot
U
گلوله توپ
called shot
U
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
course line shot
U
مشاهده در خط
tee shot
U
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
pot shot
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
mug shot
U
عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
As soon as a shot was heard …
U
تا صدای تیر شنیده شد …
To fire a shot
U
تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
ond shot
U
بیک حمله دریک حمله
She shot up last year .
U
پارسال یکدفعه قد کشید
big shot
<idiom>
U
شخص مهم وقدرتمند
give it your best shot
<idiom>
U
سخت سعی کردن
long shot
<idiom>
U
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
shot in the arm
<idiom>
U
تشویق یا برانگیختن چیزی
shot in the dark
<idiom>
U
تیری درتاریکی
A shot in the dark
U
تیری درتاریکی
hollow shot
U
گودالساچمه
bar shot
U
ساچمهیمیلهای
wood shot
U
ضربه با قسمت چوبی راکت
to fire a shot
U
شلیک کردن
to fire a shot
U
تیرخالی کردن
trap shot
U
ضربه به گوی از محدوده ماسهای
trial shot
U
گلوله ازمایشی
trial shot
U
تیر ازمایشی
trial shot
U
تیر قلق گیری
wedge shot
U
ضربه برشی در گلفV
wild shot
U
تیر پراکنده
wild shot
U
تیر بی هدف
with in ear shot
U
در حدود صدا رس
with in gun shot
U
درمیدان تیر درتیررس
pot-shot
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
shot put
U
پرتاب وزنه
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
push shot
U
ضربه فشاری
one aircraft was shot down
U
یک هواپیما
drop shot
U
ضربه دراپ
ond shot
U
یکمرتبه
ond shot
U
یکجا
drop shot
U
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
net shot
U
ضربه لب تور
drop shot
U
جاخالی
long shot
U
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
one aircraft was shot down
U
سرنگون گردید
open shot
U
سیستم باز
pull shot
U
ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
passing shot
U
ضربه دور از دسترس
gun shot
U
در تیررس
out of ear shot
U
بیرون از صدا رس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com