Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
soft option
U
انتخابآسانترینراه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
option
U
اختیار خریدیا فروش
option
U
اختیار معامله
option
U
حق باشگاه در تمدید قرارداد
option
U
خیار
option
U
حق انتخاب
option
U
شق انتخاب شده
option
U
کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
option
U
عملی که انتخاب میشود
zero option
U
پیشنهادیکهدرآنیکطرفتنهادرصورتیسلاحهایهستهایراازبینخواهدبردکهطرفدیگرنیزچنینکند
co option
U
پذیرفتن بعنوان همکار
option
U
خیارات
option
U
اختیار
option
U
انتخاب
option
U
خصیصه اختیاری
option
U
ازادی
option
U
افهار میل
option
U
ترجیح
option
U
گزینه
option of deception
U
خیار غبن
option dealing
U
سفته بازی روی ترقی سهام
option key
[یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
call option
U
خرید به شرط خیار
option of animals
U
خیار حیوان
option of condition
U
خیار شرط
to make one's option
U
اختیار کردن
triple option
U
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
call option
U
خیارمشتری در مورد کم کردن ثمن
option dealing
U
معاملات اختیاری
expire of option
U
انقضاء خیار
duble option
U
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
expire of option
U
انقضاء مدت خیار
option of loss
U
خیار غبن
local option
U
اختیار تعیین چیزی درمحل
local option
U
اختیار تعیین محل معینی
lock option
U
اختیار کاربرد قفل
make option
U
جعل خیار
option dealer
U
واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
option of defect
U
خیار عیب
seller's option
U
option
seller's option
U
انتخاب فروشنده
seller's option
U
اختیار فروشنده
put option
U
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
play out one's option
U
ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
option of conditions
U
خیار شرط
option of trickery
U
خیار تدلیس
As I see . In my view ( option) .
U
به نظرمن ( درنظرمن )
option of fraud
U
خیار تدلیس
option of inspection
U
خیار رویت
default option
U
انتخاب قرار دادی
contingency option program
U
برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
option of unfulfilled conditions
U
خیار تخلف شرط
seller's option to duble
U
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
seller's option to duble
U
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
buyer's option to duble
U
مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
option of meeting place
U
خیار مجلس
option of incorrect description
U
خیار تخلف وصف
buyer's option to duble
U
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
option of delayed payment of the price
U
خیار تاخیر ثمن
option of contract invalid in part
U
خیار تبعیض صفقه
option of sales unfulfilled in part
U
خیار تبعض صفقه
soft
U
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
it is too soft
U
پر نرم است
soft
<adj.>
U
نرم وقابل انعطاف
soft to the f.
U
نرم
soft
U
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft
U
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
U
گوارا
soft
U
سبک شیرین
soft
U
نیم بند
soft
U
مهربان نازک
soft
U
ملایم
soft
U
لطیف
soft
U
نرم
soft
<adj.>
U
نرم
soft
U
عسلی
soft
<adj.>
U
ملایم
soft
<adj.>
U
لطیف
soft
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
U
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
U
خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft
U
متن روی صفحه
soft
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
U
توپ کم جان
soft
U
ضعیف
soft
U
نیمبند
soft
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft spot
U
شولات
soft shell
U
نرم پوسته
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shelled
U
نرم پوسته
soft shoulder
U
شانه هموار
soft skin
U
پوسته نرم
soft solder
U
لحیم قلع
soft start
U
اغاز نرم
soft spot
U
ناحیه نشست
soft shell
U
حلزون دارای صدف نرم
soft shell
U
دارای عقیده معتدل
soft shell
U
دارای پوسته ترد وشکننده
soft iron
U
اهن نرم
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft laid
U
نرم تابیده
soft landing
U
فرود نرم
soft lead
U
سرب نرم
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
soft money
U
پول ضعیف
soft radiation
U
تابش نرم
soft return
U
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe
U
تخم ماهی نر
soft sand
U
شکرسنگ
soft sector
U
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sectored
U
بخش شده غیر ملموس
soft shelled
U
دارای پوسته تردوشکننده
soft drink
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft drinks
U
نوشابه
soft drinks
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
U
شربت
soft drink
U
نوشابه
soft x rays
U
پرتوایکس نرم
soft x rays
U
پرتو ایکس کم نفوذ
soft wood
U
چوب نرم
soft water
U
اب خوشگوار
soft water
U
اب سبک
soft technology
U
تکنولوژی نرم
soft tooling
U
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft valve
U
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft ware
U
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft drinks
U
شربت
soft touch
U
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft drinks
U
نوشابه های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drinks
U
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drink
U
نوشابه غیر الکلی
soft spot for someone/something
<idiom>
U
احساسات تندوتیز داشتن
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
soft target
U
هدفبدوندفاع
soft start
U
راه اندازی نرم
soft porn
U
بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft furnishings
U
متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft currency
U
پولباواحدپولیکمارزش
soft ray
U
بالهنرم
soft pastel
U
پاستلخشک
soft water
U
اب شیرین
soft hyphen
U
خط تیره اختیاری
soft loan
U
وام بدون دردسر
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft sell
U
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft soap
U
چاپلوسی
soft soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
U
چاپلوسی
soft-soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped
U
چاپلوسی
soft-soaped
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping
U
چاپلوسی
soft-soaping
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps
U
چاپلوسی
soft-soaps
U
چاپلوسی کردن تملق
soft headed
U
ساده لوح
fail soft
U
با خرابی تدریجی
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft loans
U
وام اسان
soft loans
U
وام بدون دردسر
soft palate
U
کام گوشتی
soft palate
U
شراع الحنک
soft palates
U
کام گوشتی
soft palates
U
شراع الحنک
soft hearted
U
نازک دل
soft hearted
U
نرم دل
soft-hearted
U
نازک دل
soft-hearted
U
نرم دل
soft spoken
U
معتدل
soft spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken
U
معتدل
soft-spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
fail soft
U
تخریب
soft anneal
U
نرم تاباندن
soft boiled
U
احساساتی
soft boiled
U
دل رحیم
soft copy
U
نسخه غیر چاپی
soft font
U
فونت نرم
soft coal
U
ذغال سنگ قیردار
soft fails
U
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft coal
U
ذغال سنگ چاق
soft copy
U
نسخه غیر ملموس
soft font
U
فونت استقراری
soft error
U
خطای ملموس
soft eye
U
چشمی ساده
soft boiled
U
نیم بند حساس
soft bill
U
مرغ مگس خوار
soft bill
U
پرنده منقار نازک حشره خوار
fail soft
U
تخریب تدریجی
soft tube
U
لامپ نرم
it is a soft snap
U
کاری ندارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com