English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
soap bubble U حباب کف صابون
soap bubble U چیزجالب وزود گذر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A bar of soap. A cake of soap. U یک قالب صابون
some soap U چند تا صابون
soap U صابون زدن
soap U صابون
May I have some soap? U ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
soap boiler U صابون پز
soap wort U چوبه
soap berry U بندق
Soap lather . U کف صابون
toilet soap U صابونتوالت
metallic soap U صابون فلزی
soap dish U جاصابونی
soap suds U کف صابون
castile soap U یکجورصابون روغن زیتونی
soap suds U اب صابونی
soap maker U صابون پز
liquid soap U صابون مایع
green soap U صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
soap solution U محلول صابون
soap solution U اب صابون
soap nut U بندق
soap wort U چوبک
soap operas U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soft soap U چاپلوسی
soft soap U چاپلوسی کردن تملق
soft-soap U چاپلوسی
soft-soap U چاپلوسی کردن تملق
abrasive soap U صابون سایا
soap opera U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
animal soap U صابون حیوانی
Soap doest lather in salty water . U صابون رآب شور کف نمی کند
bubble U خروشیدن جوشاندن
bubble U جوشیدن
bubble U بیان کردن حباب
bubble حباب
bubble U گفتن
bubble U ابسوار
bubble U قلقل زدن
bubble U حباب براوردن
bubble U اندیشه پوچ
bubble help U خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
bubble level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Burst sb's bubble <idiom> U تو ذوق کسی زدن
hubble-bubble U قلیان
to bubble over with wrath U خروشیدن
bubble baths U وان پر کف و معطر شده
bubble baths U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath U وان پر کف و معطر شده
bubble bath U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble and squeak U خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
to prick the bubble U مشت کسیرا باز کردن
to bubble over with wrath U جوش زدن
to prick the bubble U باد کسی را خوابانیدن
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble sort U مرتب کردن حبابی
bubble horizon U افق نمایان از زیر ابر
bubble sort U جور کردن حبابی
bubble point U نقطه جوش
bubble memory U روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bubble memory U سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory U مین فرفیت بالا
bubble memory U حافظه حبابی
bubble jock U بوقلمون نر
bubble sort U سورت حبابی
bubble sorting U جور کردن حبابی
bubble gum U ادامس بادکنکی
bubble cap U فنجانک حباب
hubble bubble U شلوغ
hubble bubble U قلیان
hubble bubble U غلیان
gas bubble U حباب گاز
bubble sextant U سکستانت مایعی
bubble chamber U اتاقک حباب
bubble tray U بشقابک حباب
bubble tower U برج حباب
bubble tower U برج تقطیر
bubble horizon U ابرشکافدار
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
bubble tray column U ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
magnetic bubble memory U حافظه حبابی مغناطیسی
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
bubble cap plate column U ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble. U حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com