Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
snow gage
U
برفسنج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blood snow
[watermelon snow]
[red snow]
U
برف سرخ
[برف با خون]
The snow doesn't stay on the ground.
[The snow doesn't stick.]
[American English]
,
[The snow doesn't settle.]
[British English]
U
برف روی زمین نمی ماند.
There was a heavy fall of snow (snow-fall).
U
برف سنگینی بارید
gage
U
: گرو
gage
U
گیج
gage
U
وثیقه گذاردن
gage
U
ازمایش کردن
gage
U
سنجیدن
gage
U
وثیقه
gage
U
رجزخوانی
gage
U
مبارزه طلبی گروگذاشتن
gage
U
میزان اندازه گیری
gage
U
میله اندازه گیر
gage
U
گرو
gage
U
بند تفنگ
gage
U
سنج
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
gage
U
درجه
gage
U
:
gage
U
شرط بستن متعهد شدن
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
gage
U
اندازه نما
gage
U
اشل اندازه گیر
gage=gauge
U
درجه
limit gage
U
وسیله سنجش تلرانس
rain gage
U
وسیله سنجش میزان بارندگی
oil gage
U
گیج روغن
oil gage
U
عقربه نشان دهنده روغن
oil gage
U
نشاندهنده سطح روغن
petrol gage
U
دستگاه اندازه گیری بنزین
gage=gauge
U
شابلون
radius gage
U
شابلون شعاع
rain gage
U
باران سنج
rivet gage
U
فاصله بین دو ردیف پرچ
screw gage
U
شابلون پیچ
vacuum gage
U
خلاء سنج
level gage
U
اندازه گیر سطح
pressure gage
U
فشارسنج
gage=gauge
U
پیمانه اندازه
gauge=gage
U
مدرج کردن
gage=gauge
U
اندازه زدن اشل
gage=gauge
U
مدرج کردن
gage tube
U
لوله پیتو
gage pressure
U
فشار مانومتری
gage pressure
U
فشار گیج
gage length
U
طول قطعه مورد ازمایش
gauge=gage
U
درجه
gauge=gage
U
اندازه کردن اشل
gauge=gage
U
پیمانه
gauge=gage
U
اندازه
gauge=gage
U
شابلن
tire gage
U
دستگاه ازمایش باد لاستیکهای اتومبیل
evaporation gage
U
دم سنج
camber gage
U
دستگاه اندازه گیری زاویه کمبر
center gage
U
مرکز سنج
angle gage
U
نقاله زاویه یاب
comparative gage
U
دستگاه مقایسه کننده
drop gage
U
فشار سنج
accurate to gage
U
دقت در سنجیدن
accuracy to gage
U
دقت اندازه گیری
evaporation gage
U
بخارسنج
density gage
U
چگالی سنج
depth gage
U
عمق سنج
accuracy to gage
U
دقت سنجش
flow gage
U
جریان سنج
dial gage
U
دستگاه اندازه گیری تغییربعدهای بسیار کوچک
feeler gage
U
فیلر
oil level gage
U
دستگاه نشاندهنده سطح روغن
water level gage
U
تراز سنج
air pressure gage
U
فشار سنج
micro pressure gage
U
فشارسنج دقیق
light gage beam
U
تیر سبک وزن
standard rain gage
باران سنج معمولی
bourdon pressure gage
U
فشار سنج بوردون
fule level gage
U
دستگاه اندازه گیری سطح سوخت
dial depth gage
U
عمق سنج مدرج
dial bench gage
U
میز اندازه گیری
cylinderical limit gage
U
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
spring pressure gage
U
فشارسنج فنری
air brake pressure gage
U
مانومتر با ترمز هوایی
commercial light gage sheet
U
ورق فریف تجارتی
snow course
U
برف راهه
snow
U
برف امدن
snow
U
برف باریدن
snow
برف
snow under
<idiom>
U
قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
snow under
U
مستغرق ساختن
to d. with snow
U
ازبرف
to d. with snow
U
پوشاندن
snow under
U
بیش ازحدتوانایی در کاری مستغرق شدن
snow under
U
شکست فاحش خوردن
snow
U
برفک
snow
U
پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snow
U
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snow
U
برفک روی صفحه تلویزیون
[اصطلاح روزمره]
snow shovel
U
پارو
snow storm
U
کولا ک برف
snow survey
U
برفسنجی
snow tire
U
تایریخ شکن
snow tire
U
لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
snow shoe
U
برفی
snow ball
U
با گلوله برف زدن
snow line
U
خط برف
snow line
U
خطی که حدبرف همیشگی رامعین میکند
snow machine
U
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
snow plough
U
برف روب
snow plough
U
برف پران
snow plough
U
برف پاک کن
snow shoe
U
کفش
snow white
U
سفید یکدست
snow white
U
مثل برف سفید اسم خاص
snow job
<idiom>
U
لاف استادی زدن
snow job
<idiom>
U
لاف زدن
to shovel snow
U
با بیل برف کندن
Snow thaws.
U
برف آب می شود
snow shower
U
بارشبرف
snow guard
U
محافظبرف
intermittent snow
U
بارشمتناوببرف
continuous snow
U
بارشبرفدائمی
snow thrower
U
برف خور
cloggy snow
U
برف چسبناک
to crust
[snow]
U
تشکیل دادن به پوسته سخت
[برف]
surmounted with snow
U
پوشیده از برف
packed snow
U
برف فشرده شده
snow tractor
U
تراکتور برف
snow ball
U
گلوله برف
snow-white
U
سفید
new fallen snow
U
برف تازه
snow berry
U
گل برف
snow berry
U
گل مروارید
snow blind
U
برف کور
snow blind
U
برف کوری
snow blindness
U
برف کور
snow blindness
U
برف کوری
snow blink
U
تکههای ابر سفید در اسمان یا صفحه رادار
snow geese
U
غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow boot
U
پوتین برف یا اسکی
snow slip
U
بهمن
snow devil
U
بهمن
snow grouse
U
بعدا پرسیده شود
snow-white
U
برفام
snow-white
U
سفید برفی
snow-capped
U
دارای قله پوشیده از برف
accumulation of snow
U
توده برف
snow goose
U
غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
corn snow
U
تگرگ
corn snow
U
برف تگرگی
corn snow
U
برف شکری
corn snow
U
برفی که دانه بندی درشت دارد
granular snow
U
برف سفت با دانههای درشت
snow bound
U
دچار برف
snow bound
U
بازمانده از زفتن بواسطه برف
snow lily
U
بنفشه گل سفیدوحشی
snow flake
U
دانه برف
snow flake
U
برف دانه
snow inlet
U
دریچه ریزش برف
snow flake
U
برف ریزه
snow flake
U
یکجور گل حسرت
snow gauge
U
برف سنج
snow goggles
U
عینک توفان
snow goggles
U
عینک افتابگیر
snow gun
U
ماشین ایجادکننده برف مصنوعی
snow job
U
سرهم بندی
snow leopard
U
یوز پلنگ
snow job
U
ماست مالی
snow fence
U
حفاظ برف
snow fence
U
دیواره برفگیر
snow clad
U
برف پوشیده
snow charge
U
بار برف
snow cave
U
اتاق برفی
snow clad
U
پر برف
snow clad
U
برف پوش
snow covers
U
برف پشته
snow capped
U
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
snow drift
U
توده برف
snow farming
U
اماده کردن پیست اسکی
snow drift
U
برف انبار
to stamp the snow off your boots
U
با کوبیدن پا برف را از چکمه ها پاک کردن
I've shoveled snow all the morning.
U
من تمام صبح برف پارو کردم.
The snow is more than a meter deep.
U
برف یک متر بلندیش است.
snow ball tree
U
گل بدماغ
We had a light fall of snow.
U
برف سبکی بارید
effective snow melt
U
برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
snowplough
[ snow-clearer]
U
برف روب
[آلت برف پاک کن ]
half a metre deep in snow
U
نیم متر زیر برف
The snow crunched
[scrunched]
underfoot.
U
برف زیر پاهایم
[پاهایمان]
خرد شد.
The driver coaxed his bus through the snow.
U
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
snow blower
[rotary snowplough]
U
برف خور
ablation
[melting of snow or ice]
U
گداز
[آب شدن]
[سطح کوه یخ یا برف]
measurement of snowfall: snow gauge
U
اندازهگیریمقداربارشباران
slight drifting snow at ground level
U
بارشبرفاندکدرسطحزمین
heavy drifting snow at ground level
U
بارشبرفسنگیندرسطحزمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com