English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
snow covers U برف پشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blood snow [watermelon snow] [red snow] U برف سرخ [برف با خون]
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] U برف روی زمین نمی ماند.
covers U بازی دفاعی
covers U بسته بندی
covers U تامین زیان و خسارات بیمه
covers U نگهبان بگوش
covers U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
covers U سطح برف
covers U بوته زار پناهگاه شکار
covers U تامین
covers U جلد سرپوش
covers U روکش کردن پوشانیدن پوشش
covers U سقف زدن
covers U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
covers U امادگی
covers U اماده برای برگرداندن توپ
covers U روپوش
covers U حاوی بودن درپوش
covers U حایل شدن
covers U پوشاندن
covers U جلد کردن
covers U پنهان کردن
covers U طی کردن
covers U تامین کردن
covers U پوشش
covers U جلد
covers U رویه لفاف
covers U پاکت
covers U مخفی در بر گرفتن
covers U اختفاء
covers U انجام دادن
covers U جان پناه خفاگاه پوشاندن
covers U حفاظ
covers U سرپوش
There was a heavy fall of snow (snow-fall). U برف سنگینی بارید
first-day covers U پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
dust-covers U جلد کاغذی روی کتاب
bunk covers U روکش نسوز تختخواب
dust-covers U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
charity covers a multitude of sins. <proverb> U صدقصه گناهان را پاک می کند .
snow U برف امدن
snow U واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snow under <idiom> U قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
snow under U مستغرق ساختن
snow under U بیش ازحدتوانایی در کاری مستغرق شدن
to d. with snow U پوشاندن
to d. with snow U ازبرف
snow course U برف راهه
snow برف
snow under U شکست فاحش خوردن
snow U برف باریدن
snow U برفک روی صفحه تلویزیون [اصطلاح روزمره]
snow U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snow U برفک
snow thrower U برف خور
snow lily U بنفشه گل سفیدوحشی
snow tire U لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
snow tire U تایریخ شکن
snow survey U برفسنجی
snow storm U کولا ک برف
snow shovel U پارو
snow line U خطی که حدبرف همیشگی رامعین میکند
snow machine U ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
snow plough U برف روب
snow plough U برف پران
snow plough U برف پاک کن
snow ball U با گلوله برف زدن
snow shoe U کفش
snow shoe U برفی
snow ball U گلوله برف
snow line U خط برف
snow white U سفید یکدست
to crust [snow] U تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
cloggy snow U برف چسبناک
packed snow U برف فشرده شده
snow tractor U تراکتور برف
snow job <idiom> U لاف استادی زدن
snow job <idiom> U لاف زدن
Snow thaws. U برف آب می شود
snow white U مثل برف سفید اسم خاص
surmounted with snow U پوشیده از برف
continuous snow U بارشبرفدائمی
intermittent snow U بارشمتناوببرف
snow guard U محافظبرف
snow shower U بارشبرف
to shovel snow U با بیل برف کندن
snow geese U غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow slip U بهمن
new fallen snow U برف تازه
snow berry U گل برف
snow berry U گل مروارید
snow blind U برف کور
snow blind U برف کوری
snow blindness U برف کور
snow blindness U برف کوری
snow blink U تکههای ابر سفید در اسمان یا صفحه رادار
snow boot U پوتین برف یا اسکی
snow devil U بهمن
snow grouse U بعدا پرسیده شود
granular snow U برف سفت با دانههای درشت
snow goose U غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow-white U سفید
snow-white U برفام
snow-white U سفید برفی
snow-capped U دارای قله پوشیده از برف
accumulation of snow U توده برف
corn snow U تگرگ
corn snow U برف تگرگی
corn snow U برف شکری
corn snow U برفی که دانه بندی درشت دارد
snow bound U دچار برف
snow leopard U یوز پلنگ
snow flake U دانه برف
snow flake U برف دانه
snow flake U برف ریزه
snow flake U یکجور گل حسرت
snow gage U برفسنج
snow gauge U برف سنج
snow goggles U عینک توفان
snow goggles U عینک افتابگیر
snow gun U ماشین ایجادکننده برف مصنوعی
snow inlet U دریچه ریزش برف
snow job U ماست مالی
snow job U سرهم بندی
snow fence U حفاظ برف
snow fence U دیواره برفگیر
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
snow bound U بازمانده از زفتن بواسطه برف
snow capped U دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
snow cave U اتاق برفی
snow charge U بار برف
snow clad U برف پوشیده
snow clad U پر برف
snow clad U برف پوش
snow drift U توده برف
snow drift U برف انبار
We had a light fall of snow. U برف سبکی بارید
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
The snow is more than a meter deep. U برف یک متر بلندیش است.
to stamp the snow off your boots U با کوبیدن پا برف را از چکمه ها پاک کردن
snow ball tree U گل بدماغ
snowplough [ snow-clearer] U برف روب [آلت برف پاک کن ]
effective snow melt U برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
The snow crunched [scrunched] underfoot. U برف زیر پاهایم [پاهایمان] خرد شد.
The driver coaxed his bus through the snow. U راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
half a metre deep in snow U نیم متر زیر برف
ablation [melting of snow or ice] U گداز [آب شدن] [سطح کوه یخ یا برف]
snow blower [rotary snowplough] U برف خور
measurement of snowfall: snow gauge U اندازهگیریمقداربارشباران
heavy drifting snow at ground level U بارشبرفسنگیندرسطحزمین
slight drifting snow at ground level U بارشبرفاندکدرسطحزمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com