English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
snow ball tree U گل بدماغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snow ball U با گلوله برف زدن
snow ball U گلوله برف
blood snow [watermelon snow] [red snow] U برف سرخ [برف با خون]
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] U برف روی زمین نمی ماند.
tree bench [bench encircling a tree trunk] U نیمکت [دور تنه ] درخت
There was a heavy fall of snow (snow-fall). U برف سنگینی بارید
snow course U برف راهه
snow U برف امدن
snow U برفک
snow under <idiom> U قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
snow U پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snow U واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
to d. with snow U پوشاندن
snow U برف باریدن
snow برف
snow under U شکست فاحش خوردن
snow under U بیش ازحدتوانایی در کاری مستغرق شدن
snow under U مستغرق ساختن
snow U برفک روی صفحه تلویزیون [اصطلاح روزمره]
to d. with snow U ازبرف
packed snow U برف فشرده شده
accumulation of snow U توده برف
snow inlet U دریچه ریزش برف
cloggy snow U برف چسبناک
snow lily U بنفشه گل سفیدوحشی
snow leopard U یوز پلنگ
snow job U ماست مالی
snow goggles U عینک افتابگیر
snow goggles U عینک توفان
snow gauge U برف سنج
snow gage U برفسنج
snow gun U ماشین ایجادکننده برف مصنوعی
snow flake U برف ریزه
snow flake U یکجور گل حسرت
snow job <idiom> U لاف استادی زدن
snow job <idiom> U لاف زدن
continuous snow U بارشبرفدائمی
snow survey U برفسنجی
snow tire U تایریخ شکن
snow tire U لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
snow white U سفید یکدست
snow white U مثل برف سفید اسم خاص
corn snow U برفی که دانه بندی درشت دارد
corn snow U برف شکری
corn snow U برف تگرگی
corn snow U تگرگ
snow shovel U پارو
intermittent snow U بارشمتناوببرف
snow shoe U برفی
snow line U خط برف
snow line U خطی که حدبرف همیشگی رامعین میکند
Snow thaws. U برف آب می شود
snow machine U ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
snow plough U برف روب
snow plough U برف پران
snow shower U بارشبرف
snow guard U محافظبرف
snow plough U برف پاک کن
snow shoe U کفش
surmounted with snow U پوشیده از برف
snow goose U غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow-white U سفید برفی
to crust [snow] U تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
snow blind U برف کور
snow blindness U برف کور
snow blindness U برف کوری
snow blink U تکههای ابر سفید در اسمان یا صفحه رادار
granular snow U برف سفت با دانههای درشت
snow boot U پوتین برف یا اسکی
snow bound U دچار برف
snow-white U برفام
snow-white U سفید
snow storm U کولا ک برف
snow job U سرهم بندی
new fallen snow U برف تازه
snow slip U بهمن
snow devil U بهمن
snow grouse U بعدا پرسیده شود
snow berry U گل برف
snow berry U گل مروارید
snow blind U برف کوری
snow geese U غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow bound U بازمانده از زفتن بواسطه برف
snow capped U دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
snow drift U برف انبار
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
snow fence U دیواره برفگیر
snow fence U حفاظ برف
snow flake U برف دانه
snow thrower U برف خور
snow drift U توده برف
snow tractor U تراکتور برف
snow-capped U دارای قله پوشیده از برف
snow cave U اتاق برفی
snow charge U بار برف
snow clad U برف پوشیده
snow clad U پر برف
snow clad U برف پوش
to shovel snow U با بیل برف کندن
snow covers U برف پشته
snow flake U دانه برف
snowplough [ snow-clearer] U برف روب [آلت برف پاک کن ]
The snow is more than a meter deep. U برف یک متر بلندیش است.
to stamp the snow off your boots U با کوبیدن پا برف را از چکمه ها پاک کردن
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
effective snow melt U برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
We had a light fall of snow. U برف سبکی بارید
half a metre deep in snow U نیم متر زیر برف
snow blower [rotary snowplough] U برف خور
measurement of snowfall: snow gauge U اندازهگیریمقداربارشباران
The snow crunched [scrunched] underfoot. U برف زیر پاهایم [پاهایمان] خرد شد.
The driver coaxed his bus through the snow. U راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
ablation [melting of snow or ice] U گداز [آب شدن] [سطح کوه یخ یا برف]
tree U مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree U بشکل درخت شدن
tree U بدرخت پناه بردن
tree U شجره النسب درخت کاشتن
tree U قالب کفش چوبه دار
tree U شجر
tree U درخت
tree U درتنگنا قرا ردادن
before the tree U جلو درخت
tree U شاخسار
tree U فرمان TREE
tree U سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
the f. of a tree U برگهای درخت
tree U مین میکند
tree U سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
heavy drifting snow at ground level U بارشبرفسنگیندرسطحزمین
slight drifting snow at ground level U بارشبرفاندکدرسطحزمین
tree trunk U ساقهاصلیدرخت
to lop a tree U درختی را آراستن
roof tree U کش دیرک افقی چادر
the foot of the tree U پای درخت
tree of heaven U درخت عرعر
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
peach tree U درخت هلو
parse tree U درخت تجزیه
ordered tree U درخت مرتب شده
to prune a tree U سرشاخه درختی را زدن
mulberry tree U درخت توت
minimal tree U درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
minimal tree U درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
to prune a tree U درختی را آراستن
mastic tree U درخت بنه
margosa tree U ازاد درخت شالسنجان
pear tree U درخت گلابی
planer tree U درخت ازاد
cross-tree U [رابط عرضی دکلها]
pulm tree U درخت نارگیل
to lop a tree U سرشاخه درختی را زدن
smoke tree U بوته سماق
shoe tree U قالب کفش
saddle tree U یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle tree U قلتاق
roof tree U کش بالای شیروانی
ridge tree U کش بالای شیروانی
plum tree U درخت گوجه
plum tree U درخت الو
margosa tree U تلخ
tree diagram U نمودار درخت
summer tree U شاه تیر
stunted tree U درخت رشد نکرده وکوتاه
tree network U شبکه درختی
tree planting U درختکاری
strawberry tree U توت فرنگی درختی
spindle tree U اونموس
spanning tree U زیرگرافی از یک گراف
spanning tree U روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
spanning tree U درخت پوشا
sorrel tree U درخت ترشک
sorrel tree U ترشک درختی
summer tree U حمال
summer tree U تیرسردر
to truncate a tree U شاخههای درختی را زدن
to spray a tree U داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
to shin up a tree U از درختی بالارفتن
to girt a tree U دوردرختی راپیمودن
to girdle a tree U پوست درخت راحلقهای بریدن
tree farm U محوطه درخت کاری جنگل
tree farm U خزانه درخت
threaded tree U درخت پیچ دار
the root of a tree U ریشه درخت
the pith of a tree U مغز درخت
tree house U خانه بالای درخت
tree sort U مرتب کردن درختی
tree structure U ساخت درختی
tree structure U ساختار درخت
A tree is known by its fruit . <proverb> U درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
A tree is known by its fruit. <proverb> U درخت از میوه اش شناخته مى شود.
date tree U درخت خرما
mastic tree U درخت چاتلنغوش
lemon tree U درخت لیمو
Coniferous tree U درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
Deciduous tree U درخت برگریز
He uprooted the tree . U درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
tree structure U ساختاردرختی
tree surgeon U ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree surgery U تشریح علمی درخت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com